دور درافتادن

لغت نامه دهخدا

دور درافتادن. [ دَ اُ دَ ] ( مص مرکب ) گود رفتن. گود افتادن. به گودی افتادن. دور برافتادن. ( یادداشت مؤلف ): و علامت وی آن است که چشم دور درافتاده باشد و پژمرده شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

گود رفتن. گود افتادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان