نیکو سیاست

لغت نامه دهخدا

نیکوسیاست. [ سیا / س َ ] ( ص مرکب ) خوب اداره کننده. باتدبیر. مدبّر: قُبضه؛ شبان نیکوسیاست مر گوسپندان را. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

عادل سخت گیر. که خطا کار را زود مجازات کنند.

جمله سازی با نیکو سیاست

به من حیفست شمشیر سیاست‌دار عبرت هم که بردم جان ز هجر و می‌برم نام محبت هم
وانکه از هیبت سیاست او گرگ یاغی سگ شبان باشد
هر که ز بیم سیاست تو فرو خفت محشر برخیزد و نگردد بیدار
تا جور را سیاست او خوار و زار کرد بر دزد صد ستم ز سگ کاروان رسید
پایم ازین گنه که نه جاری به راه توست مستوجب سلاسل قهر و سیاست است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فاب یعنی چه؟
فاب یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز