چرم کمر

لغت نامه دهخدا

چرم کمر. [ چ َ م ِک َ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) میان بند چرمین. کمربند چرمی. تسمه چرمین که بر کمر بندند:
سنان اندر آمد به چرم کمر
به ببر بیان بر نبد کارگر.فردوسی.رجوع به چرم شود.

فرهنگ فارسی

میان بند چرمین. کمربند چرمی

جمله سازی با چرم کمر

بندگان شه کمند از چرم شیران کرده‌اند در کمر گاه پلنگان جهان افشانده‌اند
مردان مینوسی لُنگی به دور کمر می‌پیچاندند یا دامنی از جنس چرم به تن می‌کردند. زنان مینوسی پیراهنی آستین کوتاه تاکمر همراه با دامنی چند لایه به تن می‌کردند و معمولاً قسمت جلوی لباس تا ناف باز بود و به‌طور کامل سینه‌ها نمایان می‌شد. نقش‌های روی لباس معمولاً از موتیف‌های متقارن هندسی پیروی می‌کرده‌است.
بند شلوار توسط گیره‌های انتهایی خود که معمولاً روی یک قطعه چرم قرار گرفته‌اند به کمر شلوار متصل می‌شوند. در برخی بند شلوارها، این اتصال توسط دکمه‌های تعبیه شده بر روی کمر شلوار نیز امکان‌پذیر است. یک پل فلزی نیز در ساختار بند شلوارها وجود دارد که کارکرد آن، اندازه‌نمودن بلندی نوارها بر پایه اندام فرد استفاده‌کننده می‌باشد.
لباس اصلی مرد مبارز مغول شامل یک کت سنگین بود که توسط کمربند چرمی در کمر بسته شده بود. شمشیر، خنجر و احتمالاً تبر خود را از کمربند آویزان می‌کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تماس فال تماس فال انبیا فال انبیا فال اوراکل فال اوراکل