لغت نامه دهخدا
غب توران. [ غ ُب ْ ب ِ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک خورالدبیل. ( منتهی الارب ).
غب توران. [ غ ُب ْ ب ِ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک خورالدبیل. ( منتهی الارب ).
موضعی است نزدیک خورالدبیل
💡 شد از بند پدر آزاد و لشکر راند زی توران بهارجاسبنمودن آن رزم مشکل را به آسانی
💡 گه به ایران شد روان از شاه توران تحفهها گه به درگاهش ز شاه هند حمل زر رسید
💡 تا اینکه در جنگ دهم از دوازده جنگ رویارو نوبت به برته با کهرم پهلوان تورانی میرسد :
💡 به توران و به غزنین در تو را هستند فرمانبر یکی دارندهٔ توران دگر فرمانده غزنین
💡 دارم حزین به زیر نگین ملک فقر را ایران به نیم حبه و توران به نیم جو
💡 توران پشت به دلیل ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی همواره توجه ایران شناسان نامداری را به خود جلب کرده و بسیاری از این پژوهشگران برای امر تحقیق به تورانپشت بار سفر بستهاند. از جمله این پژوهشگران میتوان این شخصیتها را نام برد: