ترانه زدن

لغت نامه دهخدا

ترانه زدن. [ ت َ ن َ / ن ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نغمه سرایی کردن:
سودای زهد خشکم بر باد داده حاصل
مطرب بزن ترانه ساقی بیار باده.جمال الدین سلمان ( از آنندراج ).آتش ز دمم زبانه می زد
شوق از قلمم ترانه می زد.فیضی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) (مص ل. ) آواز خواندن.

فرهنگ فارسی

نغمه سرایی کردن.

ویکی واژه

آواز خواندن.

جمله سازی با ترانه زدن

«سخن نوشیدن» ارائه شده به همراه گروه، بیشتر به صورت متن ترانه، اغلب شبیه یک تشریفات در ساختارهای گروه تلفیقی است. بسلامتی زدن یا سخ نوشیدنی گاهی اوقات با حرکات مطابق یا بیان صورت تکمیل می‌شود.
مرا چو بربط خود دان کت آید اندر گوش ترانه از زدن زخم و مالش گوشم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
فوت جاب
فوت جاب
کونی
کونی
فمبوی
فمبوی