بگ دانه

لغت نامه دهخدا

بگ دانه. [ ب َ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوه مره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز. سکنه آن 250 تن. آب آن از چشمه و محصول آن میوه، برنج و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و باغداری. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان کوه مره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز. آب از چشمه. محصول: میوه برنج و لبنیات. شغل: زراعت و باغداری.

جمله سازی با بگ دانه

۲. در ادامه تغییر شکل نابجایی‌های بیشتری تولید می‌شود، نابجایی‌ها بین دانه‌ها توسعه می‌یابند و ریزدانه‌ها به وجود می‌آیند.
دانه هاى باران حيات بخش است و لطيف تر از آن چيزى تصوّر نمى شود، امّا همين بارانى كه در لطافت طبعش كلامىنيست، در يك جا سبزه و گل مى روياند و درجايى ديگر خسّ و خاشاك.
دل را بهارِ عشرت ترک خیالِ جسم است گر سر برآرد از خاک این دانه را عروسی‌ست
«این اپرای رستاخیز، نشانه دانه‌های اشکی است که بر روی کاغذ به عزای مخروبه‌های نیاکان بدبخت (منظور طاق کسری) ریخته‌ام».
کشت ما بی حاصلان رفته است از یاد بهار زنگ سازد دانه ما را مگر درخاک سبز
دانه است و دام خال و خم زلف آن صنم من سال و ماه بسته بدان دان و دام دل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
طی کشیدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز