اصحاب مختار

لغت نامه دهخدا

اصحاب مختار. [ اَ ب ِ م ُ ] ( اِخ ) پیروان مختاربن ابی عبید ثقفی. کیسانیه. رجوع به کیسانیه و مختار، و ملل ونحل شهرستانی چ مطبعه حجازی قاهره ج 1 ص 237 شود.

فرهنگ فارسی

پیروان مختار بن ابی عبید ثقفی یا کیسانیه.

جمله سازی با اصحاب مختار

بخواند (( اللهم لاتواخذنى فيه بالعثرات واقلنى فيه من الخطايا و الهفوات ولاتجعلنى غرضا للبلايا و الافات بعزتك يا عزالمرسيلن.)) در اين روز سنه 67(مختار ابن ابى عبيده ) در كوفه كشته شد(6) در جنگى كه ما بين او و (معصب بنزبير) واقع شد و پس از قتل مختار، مصعب بر كوفه مسلط شد وداخل دارالاماره گردى و اصحاب مختار را يكيك بكشت. پس حرم مختار را طلبيد و امر كرد كهاز مختار تبرى جويند و او را لعنت كنند و اگر نه كشته شوند. تمامى تبرى جستند جزدختر (سمرة بن جندب ) و دختر (نعمان بن بشير انصارى ) كه گفتند چگونه لعنكنيم و بيرازى جوئيم از مردى كه ميگفت: رب من خدا است و قائمالليل و صائم النهار بود و جان خود را در راه خدا ورسول (ص ) و در خونخواهى از كشندگان امام حسين (ع )بذل نمود و دلها را از كشتن ايشان شفا داد. مصعب اين مطلب را براى برادرش (عبدالله) نوشت. جواب آمد كه باى تبرى از مختار جويند و اگر نه كشته شوند، دختر (سمرة)، مختار را لعن كرد و وزنده ماند و دختر (نعمان ) ابا كرد و كشته گشت و واقعهكشته شدن مصعب در روز 13 جمادى الاولى مذكور خواهد شد.
بالجمله؛ اصحاب مختار به جهت گرفتن او آمدند زيدبن رقاد باشمشير به سوى ايشانبيرون آمد، ابن كامل كه رئيس لشكر مختار بود لشكر را گفت كه او را نيزه و شمشيرنزنيد بلكه او را تير باران و سنگ باران نمائيد، پس چندان تير و سنگ بر او زدند كهبر زمين افتاد پس بدن نحسش را آتش زدند در حالى كه زنده بود و نمرده بود.(227)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خوبی که از حد بگذرد
خوبی که از حد بگذرد
چیست
چیست
رویت
رویت
منعقد
منعقد