لغت نامه دهخدا
شیاق. ( ع اِ ) شیق. چیزی که دراز کنند آنرا بچیزی تا چیز دیگری را بدان بندند مانند طناب چادر و غیره. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). چیزی که در آن کرده شود به آن چیزی تا بسته شود بچیزی دیگر. ( منتهی الارب ).
شیاق. ( ع مص ) بستن طناب. ( منتهی الارب ). بستن طناب را بمیخ: شقت الطنب الی الوتد شیاقاً. ( ناظم الاطباء ).