واژه دلخ به معنای فربه گردیدن و چاق شدن است. همچنین این کلمه به حالتی اشاره دارد که ظرفی به قدری پر میشود که لبریز میگردد. در این زمینه، دلخ میتواند به معنای افزایش حجم یا مقدار در یک ظرف یا فضای خاص باشد، به طوری که دیگر جایی برای اضافه کردن چیز جدیدی نداشته باشد. این واژه میتواند در توصیف احساسات یا وضعیتهای عاطفی نیز به کار رود، به عنوان مثال، زمانی که فردی از عشق یا شادی به حدی میرسد که احساساتش لبریز میشود. به طور کلی، این کلمه مفهوم پر شدن و فربه شدن را در خود دارد.

دلخ
لغت نامه دهخدا
دلخ. [ دَ ل َ ] ( ع مص ) فربه گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پر و مملوشدن ظرف بطوری که لبریز گردد. ( از اقرب الموارد ).
دلخ. [ دَ ل َ ] ( ع اِ ) فربهی. ( منتهی الارب ).
دلخ. [ دَ ل ِ ] ( ع ص ) فربه. ( منتهی الارب ). سمین. ( اقرب الموارد ). ج، دُلّخ و دَوالخ. ( اقرب الموارد ). و صاحب تاج العروس این دو کلمه را جمع دالخ دانسته است. ( از ذیل اقرب الموارد ). رجوع به دالخ شود.
دلخ. [ دُل ْ ل َ ] ( ع ص ) ج ِ دَلوخ. ( منتهی الارب ). رجوع به دلوخ شود. || ج ِ دَلخ. ( اقرب الموارد ). رجوع به دلخ شود. || ج ِ دالخ. ( ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به دالخ شود.
دلخ. [ دُ ل ُ ] ( ع ص ) ج ِ دَلوخ. ( ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به دلوخ شود.
فرهنگ فارسی
جملاتی از کلمه دلخ
بصد انواع بیرون آمدی تو که تادر عاقبت دلخون شدی تو
میثم دلخانی دارای 2 برادر و یک خواهر است.او اصالتاً فارس زبان و از قوم شول و اهل روستای دلخان منطقه سپیدان استان فارس است.