در زبان و ادبیات فارسی، فعل مرکب درنشستن بهصورت مصدری مرکب بهکار میرود و به معنای نشستن در پشت سر یا دنبالهروی کردن از شخصی است. این واژه در متون کهن و فرهنگهای لغت، از جمله کتاب دهار، با همین معنا ثبت شده و نمونههایی چون از پی کسی درنشستن گواه این کاربرد است. همچنین، این واژه در بیان حالتهای خاصی مانند به زانو درنشستن نیز بهکار رفته که نشاندهنده تنوع کاربردی آن در ساختارهای زبانی گذشته است.
در بررسی دقیقتر، این مصدر مرکب با واژههای مترادفی چون اَرداف و رَدْف همراه شده که هر دو بر معنای نشستن در پشت سر یا همسفری دلالت دارند. همچنین، در برخی منابع، معادلهای دیگری مانند حَثْو و حَثْی برای آن ذکر شده که بر اهمیت این فعل در بیان موقعیتهای مکانی و همراهی تأکید میکنند. این موارد نشان میدهد که درنشستن تنها یک فعل ساده نبوده، بلکه بار معنایی و فرهنگی ویژهای در متون کلاسیک فارسی داشته است.