تاثیر کردن

لغت نامه دهخدا

تأثیر کردن. [ ت َءْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کار کردن. کارگر افتادن. کارگر شدن. کاری شدن: زهر در وی تأثیر کرد؛ زهر در او کاری شد. پند دراو تأثیر کرد؛ در وی پند کارگر افتاد:
کاین نوحه نوح واشک داوود
در یوسف تو نکرد تأثیر.خاقانی.رجوع به تأثیر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کارگر شدن نفوذ کردن. ۲- ناشن گذاشتن اثر کردن.
( مصدر ) تاثیر.

جمله سازی با تاثیر کردن

💡 گر شوی چون آه سرد شب‌نشینان گرم‌سیر بر دل سنگین‌دلان تاثیر کردن مشکل است

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز