بهم بسته

لغت نامه دهخدا

بهم بسته. [ ب ِ هََ ب َ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) بهتان و افترا. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بهتان و افترا

جمله سازی با بهم بسته

💡 به جهد و به ‌سرعت ز بهر شکار بهم بسته هفتاد و هشتاد تار

💡 مژگان بهم بسته سراپردهٔ دل بود حیرت‌زده‌ام دامن این خیمه که بر زد

💡 قطره‌یی آب بهم بسته ‌که هیچش‌ نم نیست با روان آتش نمناک درآمیخته اند

💡 حدیث شاعر فالی بود قضا پیوند که فال و قصه بهم بسته اند جاویدان

💡 اسیران پیغمبر سرفراز چنان عقد گوهر بهم بسته باز

💡 49 - و در آن روز مجرمان را با هم در غل و زنجير مى بينى(غل و زنجيرى كه دستها و گردنهايشان را بهم بسته ).