باداش

لغت نامه دهخدا

باداش. ( اِ ) سزا. مکافات و جزای نیکی را گویند و ببای فارسی هم آمده است. ( برهان ). مکافات و جزای نیکی را گویند و ببای فارسی هم آمده است و آنرا پاداشن بزیادتی نون در آخر نیز گفته اند، فرخی گفته:
شتاب گیرد و گرمی بوقت پاداشن
صبور گردد وآهسته وقت بادافراه.
ازین بیت معلوم شدکه بادافراه مکافات بدی است بخلاف پاداشن که مکافات نیکی است و پاداشت ببای فارسی و بزیادتی تای قرشت درآخر نیز آمده و پادش بحذف الف دوم نیز دیده شده چنانکه فخر گرگانی گفته: ترا پادش دهد ایزد بمینو. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به پاداش شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سزا مکافات و جزای نیکی.
سزا و مکافات

جمله سازی با باداش

💡 چون بیاسود از گرامی مرکبش در بر معشوق خود باداش و بس

💡 تا ز آفتاب و سایه بود در جهان نشان باداش سایه بر سر خلق آفتاب وار

💡 شهادت یافت از زخم بداندیش که باداش آن جهان پاداش ازین بیش

💡 آرام دل و روشنی چشم شهنشاه خسرو شه فرخنده که باداش فلک یار

💡 بقا باداش اندر عز و دولت با فلک همبر که اندر خدمت خسرو هنر بیش از فلک دارد

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بررسی یعنی چه؟
بررسی یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز