منکبرنی

جلال‌الدین محمد خوارزم‌شاه، واپسین فرمانروای دودمان خوارزم‌شاهیان، با لقب مَنکبِرنی شناخته می‌شود. این لقب در منابع تاریخی به‌گونه‌های گوناگونی ثبت شده و معنای دقیق آن تاکنون به‌طور قطعی روشن نشده است. فرهاد میرزا در کتاب زنبیل این لقب را مرکب از دو واژه مَنک به‌معنای خال و بورن به‌معنای بینی دانسته و آن را به دماغ خال‌دار تعبیر کرده است؛ اما این دیدگاه از پشتوانه استنادی محکمی برخوردار نیست. از سوی دیگر، برخی از خاورشناسان اروپایی این لقب را به صورت مینک‌بِرتی خوانده و به معنای داده‌شده از سوی خدا تفسیر کرده‌اند که با شکل ثبت‌شده در نسخه‌های کهن فارسی همخوانی ندارد.

در دائرة‌المعارف اسلام نیز بر ناشناخته‌بودن معنای دقیق این لقب تأکید شده است. با این حال، پژوهشگرانی مانند حسین آلیاری با استناد به سکه‌ای منسوب به جلال‌الدین و نیز بیتی از دیوان کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، صورت مَنکبِرتی را صحیح‌تر دانسته‌اند. در مقابل، بررسی نسخه‌های معتبر تاریخی، از جمله نسخه‌ای از دیوان کمال‌الدین اسماعیل متعلق به سده هفتم هجری، نشان می‌دهد که این لقب در متون کهن به صورت مَنکبِرنی ضبط شده است. از این رو، به نظر علامه قزوینی، تا زمانی که سند قطعی‌تری یافت نشود، باید به همان شکل رایج در اکثر نسخه‌ها پایبند ماند.

جلال‌الدین منکبرنی که بزرگ‌ترین پسر سلطان محمد خوارزم‌شاه بود، در واپسین روزهای حکومت پدر و در پی هجوم سپاهیان مغول به رهبری چنگیزخان، همراه پدرش گریخت. سلطان محمد در بستر بیماری، در جزیره آبسکون، جلال‌الدین را به جانشینی خود برگزید و برادرانش را به اطاعت از وی فرمان داد. این رویداد سرآغاز فصل پرفرازونشیبی در زندگی جلال‌الدین و تاریخ مقاومت در برابر حمله مغول شد.

لغت نامه دهخدا

منکبرنی. [ م ِک ُ ب ِ ] ( اِخ ) مینکبرنی. لقب جلال الدین خوارزمشاه ( 617-628 هَ. ق. ). تلفظ و معنی دقیق کلمه هنوز معلوم نیست. فرهاد میرزا در زنبیل ص 204 آن را مرکب از دو کلمه منک = خال و بورن = بینی جمعاً به معنی دماغ خال دار دانسته است ولی این اظهار نظر بر اساسی نیست. بعضی از ترک شناسان اروپائی آن را مینک برتی = داده خدا معنی کرده اند ولی این ضبط بر خلاف تمام نسخه های قدیمی است که در آنها کلمه به صورت منکبرنی آمده است. در دائرة المعارف اسلام چاپ جدید ذیل جلال الدین نویسد: معنی درست کلمه معلوم نیست. با این وصف آقای حسین آلیاری در مجله دانشگاه ادبیات تبریز شماره چهارم سال هجدهم شماره مسلسل 80 به استناد سکه ای که نوشته اند در اختیار زامباور بوده است و به استناد بیتی از دیوان کمال الدین اسماعیل که کلمه مورد بحث در آن بیت منکبرتی ضبط شده این ضبط را اصح دانسته اند. بهرحال صورت دقیق کلمه به وجهی که مورد یقین و یا اطمینان کامل باشد معلوم نیست در بیشتر نسخه های کهن مورد اعتماد کلمه منکبرنی است و نیز در نسخه دیوان کمال اسماعیل مورخ به سال 685 هَ. ق. که در اختیار آقای دکتر حسین بحرالعلومی چ دیوان کمال است کلمه «منکبرنی » آمده و بنابراین بر طبق نظر مرحوم قزوینی فعلاً باید اکثریت نسخ را تبعیت نمود تا دلیل قاطعی یافت شود. سلطان جلال الدین منکبرنی فرزند ارشد سلطان محمد خوارزمشاه هنگام فرار از سلطان محمد از سپاهیان چنگیز، همراه پدر بود، محمد در جزیره آبسکون وی را به جانشینی نامزد کرد و دو برادر او را به قبول حکم او مأمور ساخت. پس از مرگ محمد برادران، در صدد قتل جلال الدین برآمدند. وی به خراسان گریخت و از آنجا به هرات رفت.جلال الدین تا سال 628 هَ. ق. که سال قتل اوست پیوسته با مغولان و پادشاهان ایران و نیز خلیفه و ملکه گرجستان در حال جنگ و گریز بود. در 28 رمضان 627 از سلطان علاءالدین کیقباد از سلاجقه روم در نزدیکی ارزنجان شکست خورد و به آذربایجان گریخت و لشکریان خود را به دشت موغان به استراحت فرستاد و خود به عیاشی و شرابخواری پرداخت و چون شنید که مغول از طریق زنجان عازم آذربایجان اند دیگر دیر شده بود و نتوانست خود را به لشکریان برساند مغول بر سر او تاختند. وی به کنارارس گریخت و از آنجا به ارومیه رفت تا از ملوک آن سامان کمک گیرد اما کسی او را یاری نکرد. در نزدیکی دیاربکر مغولان بر سر او ریختند ولی او جان به در برد و به میافارقین فرار کرد و در نیمه شوال 628 در کوههای اطراف آن شهر به دست جمعی از کردان به قتل رسید.رجوع شود به نقثه المصدور، سیرت جلال الدین تاریخ مغول عباس اقبال، تاریخ عمومی اقبال، دستورالوزرا. و رجوع به خوارزمشاهیان و جلال الدین در این لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

لقب جلال الدین پسر سلطان محمد خوارزمشاهیان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندک
اندک
باسلیقه
باسلیقه
استفاده
استفاده
قرین
قرین