لغت نامه دهخدا
گلاب انگیز. [ گ ُ اَ ] ( نف مرکب ) خوش بو. معطر. آنکه بوی گلاب دهد:
شاه چون گرم گشت از آتش تیز
گفت با آن گل گلاب انگیز.نظامی ( هفت پیکر ص 178 ).
گلاب انگیز. [ گ ُ اَ ] ( نف مرکب ) خوش بو. معطر. آنکه بوی گلاب دهد:
شاه چون گرم گشت از آتش تیز
گفت با آن گل گلاب انگیز.نظامی ( هفت پیکر ص 178 ).
( صفت ) آنچه بوی گلاب دهد معطر خوشوبو. یا گل گلاب. معشوق زیبا و معطر: شاه چون گرم گشت از آتش تیز گفت با آن گل گلاب انگیز... ( هفت پیکر )
💡 صبا زلفش پریشان کرده در راه گلاب انگیز گشته گوشهٔ ماه