نان دهی

لغت نامه دهخدا

نان دهی. [ دِ ]( حامص مرکب ) بذل و بخشش. بخشنده و دست و دلباز بودن. به اطرافیان و زیردستان مدد رساندن و با بذل و بخشش معاش ایشان را تأمین کردن. نان رسانی:
کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده فرماندهی است.سعدی.

فرهنگ فارسی

۱ - دادن نان.۲ - بخشندگی سخاوت.

جمله سازی با نان دهی

یکی نان دهی خلق را می ولیکن اگرشان یکی نان دهی جان ستانی
بده نان که البته از نان دهی رسد روزگارت به فرماندهی
بسوز و ساز شود باطن تو معنی خیز تنور را بود این نان دهی ز تابیدن
چون ز دستت بر نیاید نان دهی پای بر سر همچو مردان کی نهی؟
طفل را گر نان دهی بر جای شیر طفل مسکین را از آن نان مرده گیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع فال ورق فال ورق