صاین
فرهنگ معین
( ~. ) [ مع. ] (ص. ) نیک.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) نیک.
فرهنگ اسم ها
معنی: نگه دارنده، محافظ، ( به مجاز ) حفظ کننده ی خویشتن از گناه، پرهیزکار، صائن، نگاه دارنده
جمله سازی با صاین
خسرو خسرو نشانرا دان تو آنسرو روان صاین است آن شاخ کز سرو روان آمد پدید
به احتمال قوی برادرزاده صاین الدین علی بن محمد بود و مانند بسیاری از اعضای این خاندان در کلام و ادبیات تبحّر داشت.
صاین الدین علی بن محمّد (ابن تُرکه) نواده صدرالدّین (م ۷۷۰ق) فقیه و عارف.
یکی زان مشرفی متقن دویم مستوفی صاین سیم دارنده ی خازن چهارم ناظر دیان
ترتیب حرز با سر و کاری بدین صفت از خاک پای صاین دین بس مبین است