حقه

حقه

حقه واژه‌ای چندمعنا است که در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد. یکی از معانی آن به ظرف کوچکی اشاره دارد که برای نگهداری جواهرات یا اشیاء ارزشمند استفاده می‌شود. این نوع ظرف‌ها معمولاً طراحی زیبا و ظریفی دارند و به عنوان یک وسیله تزئینی نیز به کار می‌روند.

همچنین، در معنای دیگر، حقه به کوزه‌مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی اشاره دارد که بر روی آن سوراخ ریزی وجود دارد و به عنوان بخشی از وافور برای کشیدن تریاک استفاده می‌شود.

در معنای سوم، این واژه به فردی که با حیله و زرنگی عمل می‌کند، گفته می‌شود. در این زمینه، حقه به توانایی فرد در فریب دادن یا به دست آوردن مزیت اشاره دارد. به طور کلی، این واژه در زمینه‌های مختلف معنای خاص خود را دارد و نشان‌دهنده تنوع کاربردهای زبان فارسی است.

لغت نامه دهخدا

( حقة ) حقة. [ ح َق ْ ق َ ] ( ع ص ) تأنیث حق. ثابت. راست. درست: مذاهب حقه. دعاوی حقه. || ( اِ ) بلای ثابت. و اخص است از حق و حقیقت. || حقیقت چیزی. || ( مص ) واجب گردیدن. واقع شدن بلاشک. ( منتهی الارب ). رجوع به حق شود.

فرهنگ معین

(حُ قِّ ) [ ع. حقة ] ۱ - (اِ. ) ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر. ۲ - کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک. ۳ - (ص. ) حیله گر، زرنگ.
حقه
حقه

جملاتی از کلمه حقه

درین حقه هر اختری مهره‌ایست ز بازی به هر مهره‌ای بهره‌ایست
از آن حقه که جز مرهم نیاید بده زانکو به دادن کم نیاید
هزارش حقه از یاقوت و گوهر هزارش نافه پر از مشک اذفر
گاهی اوقات در حین حادثه و در اثر نیروهای واردشده، ممکن است سر استخوان ران از حفره حقه‌ای که شکسته شده‌است خارج شود که به آن دررفتگی مفصل ران می‌گویند. بنابر این در بسیاری موارد، شکستگی استابولوم همراه با دررفتگی مفصل ران است.
زان لب و دندان به حیرتم که تو گوئی حقه مرجان و رشته گهر آمد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم