غلامی

غلامی به معنای بندگی و عبودیت است و به نوعی به سمت و سویی اشاره دارد که فرد در آن به عنوان غلام یا بنده شناخته می‌شود. این واژه از ریشه‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی برخوردار است و در تاریخ و ادبیات فارسی نیز کاربردهای متعددی دارد. غلام بودن به مفهوم تسلیم شدن به اراده و خواسته‌های دیگری است و نشان‌دهنده نوعی وابستگی یا خدمت به شخص یا نهادی دیگر می‌باشد. در بافت اجتماعی، غلام به فردی اطلاق می‌شود که به خاطر شرایط اجتماعی یا اقتصادی خاص، به نوعی در خدمت دیگری قرار دارد. استفاده از این واژه در متون ادبی و تاریخی نشان‌دهنده نظام‌های اجتماعی گذشته است که در آن‌ها افراد بسته به شرایط خود، نقش‌های مشخصی را ایفا می‌کردند. غلامی نه تنها به جنبه‌های اجتماعی بلکه به ابعاد اخلاقی و انسانی نیز مرتبط است، زیرا در بسیاری از موارد، این واژه به نوعی حس وفاداری، احترام و تعهد به دیگری را نیز القا می‌کند. در نهایت، مفهوم غلامی به عنوان یک واقعیت انسانی، به ما یادآوری می‌کند که در زندگی روزمره، روابط انسانی و نوع تعاملات ما با دیگران، می‌تواند تحت تأثیر همین حس بندگی و وابستگی باشد.

لغت نامه دهخدا

غلامی. [ غ ُ ] ( حامص ) بندگی. عبودیت. سمت غلام. غلام بودن. رجوع به غلام شود: 
گر شوم بوده ای به غلامی به نزد خویش 
با ریش شوم تر ببر ما هرآینه.عسجدی ( دیوان ص 35 ).آن را که غلامی تو دادند
او را چه غم از هزار سلطان.خاقانی.به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف کم کن کمری فرست ما را.خاقانی.زمین بوسی کن از راه غلامی 
چنان گو کاین چنین گوید نظامی.نظامی.ای شرف نام نظامی به تو
خواجگی اوست غلامی به تو.نظامی.مگر از هیأت شیرین تو میرفت حدیثی 
نیشکر گفت کمربسته ام اینک به غلامی.سعدی ( طیبات ).به جز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید.سعدی ( خواتیم ).به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد.حافظ.
غلامی. [ غ ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به غلام. رجوع به غلام شود. || محبوب دوست. زن دوست. ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 192 الف ).
غلامی. [ غ ُ ] ( اِ ) شکلی است از مروارید که قاعده آن مستدیر و محیط آن مستوی و رأس آن تیز، و گویی مخروط است و قاعده آن بعضی از کره است. رجوع به الجماهر بیرونی ص 125 و 127 و 129 شود.
غلامی. [ غ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه شهرستان ساری که در 36هزارگزی جنوب خاوری بهشهر قرار داد. محلی کوهستانی و معتدل مرطوب است. سکنه آن 360 تن شیعه هستند که به مازندرانی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه و دره محلی است. محصول آن غلات، لبنیات، و ارزن و شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری است. صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). یکی از دهات چهاردانگه هزار جریب است. رجوع به ترجمه مازندران و استراباد چ 1336 هَ.ش. ص 85 و 165 شود.
غلامی. [ غ ُ ] ( اِخ ) یکی از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
غلامی. [ غ ] ( اِخ ) مولاناسعید غلامی. یکی از شاعران ایران بود. در صبح گلشن آمده: غلامی از خداوندان سخن برجسته، و شاهدان مضامین رنگین به غلامی طبع والایش کمر بسته، این بیت ازوست:
غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری

فرهنگ عمید

۱. حالت و وضع غلام بودن.
۲. [مجاز] فرمانبرداری.
۳. غلام بودن، بندگی، بردگی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به غلام: حلقه غلامی بگوش کرد.

دانشنامه عمومی

غلامی (فیلم). غلامی ( به هندی: Ghulami ) یا بندگی فیلمی محصول سال ۱۹۸۵ و به کارگردانی جی. پی. دوتا است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، میتون چاکرابورتی، نصیرالدین شاه، رینا روی، اسمیتا پاتیل، آنیتا راج، کولبوشان کارباندا، راضا مراد، آنجان سیرواستاو ایفای نقش کرده اند.

جمله سازی با غلامی

اهلی که تمامیش غلامیست این خط غلامیش تمامیست
تا غلامم در غلامی زاده ام ز آستان کعبه دور افتاده ام
داد تشریف غلامی بنده را زلف تو ای من غلام زلف تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال انبیا فال انبیا استخاره کن استخاره کن فال عشق فال عشق