ضحی

این کلمه در زبان فارسی و عربی سه معنای مهم و پرکاربرد دارد که هر یک در زمینه‌ای خاص کاربرد دارد:

صبح، چاشتگاه

در زبان فارسی و عربی، کلمه ضحی به زمانی اشاره دارد که آفتاب تازه در آسمان بالا آمده و روشنایی روز به طور کامل آغاز شده است. این وقت از صبح، هنگامی است که نور خورشید به اندازه‌ای رسیده که دیگر سایه‌های تاریکی غروب یا سپیده صبح نیست و روز کاملاً روشن شده است.

آفتاب

یکی دیگر از معانی کلمه ضحی اشاره به خود آفتاب یا خورشید دارد. در این معنا، ضحی می‌تواند به طور خلاصه و کلی به معنای خورشید یا نور خورشید باشد که زندگی‌بخش و منبع روشنایی زمین است.

نام سوره‌ای از قرآن

کلمه ضحی همچنین نام یکی از سوره‌های مکی قرآن کریم است، که  با بیانی محبت‌آمیز و تسکین‌دهنده، خطاب به پیامبر اسلام (ص) آمده و دلگرمی‌ها و بشارت‌های الهی را به وی ابلاغ می‌کند. این سوره در مجموع ۱۱ آیه دارد و مضامین آن حول محور رحمت و عنایت خداوند نسبت به پیامبر، فرمودن امید و تسلی خاطر به ایشان، و تأکید بر اهمیت یتیمان، فقرا و مستمندان می‌چرخد.

لغت نامه دهخدا

ضحی. [ ض ُ حا ] ( اِخ ) سوره نودوسومین از قرآن، مکّیه، و آن یازده آیت است، پس از «لیل » و پیش از «اء لم نشرح ».
ضحی. [ ض ُ حا ] ( ع اِ )چاشتگاه ( و یذکر ). ( منتهی الارب ) ( بحرالجواهر ) ( مهذب الاسماء ). نیم چاشت، مقابل ظهر که چاشت است. چاشتگاه،یعنی پس آفتاب برآمدن، و گویند بعد چاشتگاه. ( دستوراللغة ادیب نطنزی ). ارتفاع نهار. چاشت:
همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی
همیشه تا ندرخشد سُها چو بدر ظلم.فرخی.آنچنان روئی که چون شمس ضحاست
آنچنان رخ را خراشیدن خطاست.مولوی.مدتی بسیار میکرد این دعا
روز تا شب، شب همه شب تا ضحی.مولوی. || آفتاب. ( منتهی الارب ):
نورشان حیران این نور آمده
چون ستاره زین ضحی فانی شده.مولوی.- صلوةُ ضحی؛ نماز چاشت. ( مهذب الاسماء ). نماز چاشتگاه. ( السامی فی الاسامی ). نماز چاشت، و منه حدیث عمر: «اضحوا بصلوة الضحی »؛ ای صلوها لوقتها و لاتؤخروها الی ارتفاع الضحی.
|| و قولهم ما لکلامه ضُحی؛ نیست کلام او را بیانی. || و الشمس و ضحیها؛ ای ضوئها اذا اشرق.( منتهی الارب ). و نیز رجوع به آفتاب پهن شود.
ضحی. [ ض ِ حا ] ( ع مص ) خوی گرفتن. ( زوزنی ). خوی کردن و عرق آوردن. ( منتهی الارب ).
ضحی. [ ض َ حی ی ] ( ع مص ) ضَحو. ضُحو. ضُحی. رسیدن آفتاب کسی را. ( منتهی الارب ).
ضحی. [ ض ُ حی ی ] ( ع مص ) ضَحو. ضُحُوّ. ضَحی. رسیدن آفتاب کسی را. || بیرون آمدن در آفتاب. ( منتهی الارب ). به آفتاب شدن. ( زوزنی ). به آفتاب آمدن.
ضحی. [ ض َ حی ی ] ( اِخ ) موضعی است به یمن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(ضُ حا ) [ ع. ] (اِ. ) چاشتگاه، هنگام برآمدن آفتاب.

فرهنگ عمید

۱. نود وسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه، والضّحی.
۲. [قدیمی] خورشید، آفتاب.
۳. [قدیمی] هنگام برآمدن آفتاب، صبح.

فرهنگ فارسی

سوره نود و سومین از قر آن مکیه شامل ۱۱ آیه پس از [ لیل ] و قبل از [ الم نشرح ] است.
چاشتگاه، هنگام بر آمدن آفتاب، خورشید، آفتاب
( اسم ) ۱ - پس آفتاب بر آمدن چاشتگاه یا صلات ( صلوه ) ضحی. نماز چاشت. ۲ - آفتاب خورشید.
موضعی است به یمن

فرهنگ اسم ها

اسم: ضحی (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zoha) (فارسی: ضحی) (انگلیسی: zoha)
معنی: زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است، صبح، چاشتگاه زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است

ویکی واژه

چاشتگاه، هنگام برآمدن آفتاب.

جملاتی از کلمه ضحی

ز بهر آنکه بیند صبح فیروز همه شب والضحی می خواند تا روز
ای به رخت هر نفس مهر دل ما فزون وجهک «شمس الضحی » نحن له عابدون
پرده برافگن که گه والضحی است زانکه رهی در تو و در خود گم است
والضحی روی تو آمد سر زلفت و اللیل آفرین بر سر زلف تو و ابروی تو باد
از بر اهل زمین، وز بر تخت پدر هست چو شمس الضحی هست چو بدر الظلم
ای طرۀ ترا شده و اللیل رهنما وی روی نازنین ترا والضحی دلیل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ