گوشوار

گوشوار

معنی و مفهوم کلی کلمه 

کلمه «گوشوار» در زبان فارسی معانی متعددی داشته و بسته به زمینه کاربرد تغییر می‌کند. رایج‌ترین معنای آن همان «گوشواره» است، یعنی زیورآلاتی که روی گوش آویخته می‌شود. این کاربرد امروزی بیشتر با جنبه تزئینی و زیباشناختی مرتبط است.

معنای قدیمی و مکانی

در متون قدیمی، گوشوار علاوه بر زیور، به چیزهایی که «شبیه گوش» یا «گوشه» هستند هم گفته می‌شده است. این کاربرد نشان‌دهنده تطبیق واژه با شکل یا محل اشیاء است و گاهی به بخش‌های کوچک یا کنج‌ها مانند گوشۀ ایوان یا کنج اتاق اشاره دارد.

ابعاد کاربردی و فرهنگی

با توجه به سابقه تاریخی، واژه گوشوار هم جنبه تزئینی دارد و هم توصیفی برای مکان‌های کوچک و گوشه‌دار. این تنوع معنایی باعث شده است که در ادبیات و متون کهن، واژه علاوه بر کاربرد شخصی و زینتی، برای توصیف مکان‌ها یا اشیاء کوچک و گوشه‌دار نیز استفاده شود.

لغت نامه دهخدا

گوشوار. [ گوش ْ ] ( اِ مرکب ) مرکب از: گوش + وار. به معنی آنچه گوش میبرد و حمل میکند و مراد زیوری است سیمینه یا زرینه و یا بلورینه یا از فلزات دیگر گاه مرصع و یا از جنس سنگهای قیمتی که در گوش آویزند. زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانند و ستاره و برق از تشبیهات او است. ( آنندراج ). حلقه گوش. ( ناظم الاطباء ). گوشواره

فرهنگ فارسی

گوشواره:زیوری که زنان درپره گوش خود آویزان میکنند، گوش مانند، گوشه مانند، گوشه ایوان، کنج اطاق
( اسم ) ۱ - زینتی ساخته از فلزات قیمتی و احجار کریمه یا از بلور که در گوش آویزند ( مخصوصا زنان ) حلق. گوش گوشواره: گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذرانست نصیحت بشنو. ( حافظ ) ۲ - زیوری که در گوش پرندگان کنند: سگ و یوز و بازش ده و دو هزار که با زنگ وزرند و با گوشوار. یا ترکیبات اسمی: گوشوار فلک. ماه نو: دیدم اندر سواد طر. شب گوشوار فلک ز گوش. بام. ( انوری ) یا ترکیبات فعلی: از گوشوار کسی چیزی آویختن. بدو فرمان دادن: نشستم کنون تا چه فرمان دهی چه آویزی از گوشوار رهی ? یا با گوشوار بودن ( بنده پرستنده ). حلق. غلامی بگوش و طوق بندگی بر گردن داشتن: بگفتند با نامور شهریار که ما بندگانیم با گوشوار. یا گوشوار بودن سخن. مانند گوشوار در گوش جای گرفتن سخن و گفتار: همان پند تو یادگار من است سخنها آی تو گوشوار من است. ۳ - اطاق یا بالا خانه ای که در گوش. تالار واقع است گوشوارک.

دانشنامه آزاد فارسی

هر یک از دو بالاخانه یا اتاق های بالاییِ دو طرف تالارِ خانه های مسکونی سنّتی ایرانی، با دسترسی ازطریق راهروهای مجاور تالار. گوشوارها، اتاق های دنج و راحتی بوده، و به لحاظ سازه ای برای کمک به مهارِ رانش جانبیِ طاق عریض تالار مفید بوده اند.

ویکی واژه

کیسۀ مخروطی‏ شکل کوچکی شبیه به لالۀ گوش که از بخش قدامی فوقانی هر دهلیز قلب بیرون آمده است.

جمله سازی با گوشوار

تاببینی صورت هر چیز را چونانکه هست تا که بشناسی سر از دستار و گوش از گوشوار
اندر خزان به نرگس تاج آن همی دهد کاراستست گوش سمن را به گوشوار
فروهشته از گوش او گوشوار به ناخن بر از لاله کرده نگار
عرش همچون فاطمه دان روح دل سمط‌وش دوگوشوار معتدل
چو می کند رخ خاتون خلد زیور و افسر علیش با دو گهر گوشوار تاج سر آمد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب استخاره کن استخاره کن