نق
فرهنگ عمید
* نق زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] بهانه جویی کردن و غر زدن، غرغر کردن.
* نق نق کردن: [عامیانه] = * نق زدن
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
غرغر، بهانه، بهانه جویی.
جمله سازی با نق
از دلقپوش صومعه نقد طلب مجوی یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس
عرق به برگ گلت می دود شتاب زده نگاه گرم که این نقش را بر آب زده؟
هر قدم گردیده پهن، از نقش پایی کژدمی هر طرف خوابیده از فرسنگها صد اژدها
عنقریب از گریه نابینا چو دیگر چشمهاست دیدهای کان سست عهد امروز روشن کرده است
وی در مسابقات کشوری و بینالمللی در مجموع برندهٔ ۹ مدال طلا، ۹ مدال نقره، ۷ مدال برنز شدهاست.
زودا که منقطع شدی ارزانکه نیستی اقبال تو قوافل ایّام را خفیر