کلمه ملی در زبان فارسی به دو مفهوم اصلی به کار میرود. نخست، این واژه به مفهومی اشاره دارد که به ملت مربوط میشود. ملت به گروهی از مردم اطلاق میشود که دارای فرهنگ، تاریخ و هویت مشترکی هستند. به عنوان مثال، فرهنگ ملی به نوع خاصی از فرهنگ که مختص یک ملت است، اشاره میکند و نشاندهنده ویژگیها و آداب و رسوم آن ملت میباشد. دومین معنا، به دولت و نهادهای حکومتی مربوط میشود. در این مورد، این واژه به چیزهایی اشاره میکند که به حکومت یک کشور ارتباط دارد. به عنوان مثال، نیروی هوایی ملی به نیروی هواییای اشاره دارد که تحت نظارت و مالکیت دولت یک کشور خاص فعالیت میکند. بنابراین، این واژه میتواند به دو جنبه متفاوت اشاره داشته باشد؛ از یک سو به ملت و هویت فرهنگی آن و از سوی دیگر به نهادهای دولتی و حکومتی که سرنوشت آن ملت را تعیین میکنند. این دو مفهوم به نوعی در کنار یکدیگر قرار دارند و میتوانند در درک عمیقتری از هویت ملی و ساختار حکومت مؤثر باشند.
ملی
لغت نامه دهخدا
- ملی کردن؛ نهادن یک مؤسسه در خدمت ملت. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
ملی. [ م ُل ْ لا] ( ع ص ) کوماج پخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
ملی. [ م َ لی ی ] ( ع اِ ) ساعت دراز از روز. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). ساعت دراز از روز و گویند: مضی ملی من النهار؛ ای ساعة طویلة. ( ناظم الاطباء ). || یک چندی از روزگار. ( دهار ). یک چندی. ( ترجمان القرآن ). هنگام. ( مهذب الاسماء ). پاره ای از روزگار. ( منتهی الارب ). پاره ای از روزگار. قوله تعالی: و اهجرنی ملیاً؛ ای مدة و زماناً طویلا. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گاه به معنی ملی می آید. ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). رجوع به ملی و مدخل بعد شود.
ملی. [ م َ ] ( ع ص ) مخفف مَلی ٔ. توانگر. بادستگاه. ( فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ). قادر. مالدار. باتمکن:
چون که نباشی به کار ایزد حق
همچو به کار فلان ولی و ملی.ناصرخسرو ( دیوان ص 444 ).بوعلی از اشرف و اشرف ز تو نازد به حشر
پیش مختار و علی آن شاه کافی و ملی.سوزنی.باغ و گلستان ملی اشکوفه می کردند دی
زیراک برریق از پگه خوردند خماران ما.مولوی ( از نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ).کاهلم چون آفریدی ای ملی
روزیم ده هم ز راه کاهلی.مولوی.یا به علم نقل کم بودی ملی
علم وحی دل ربودی از ولی.مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر 4 ص 361 ).چند بهرامت خروشان با فقیر و با ملی
فرهنگ معین
(مِ لّ ) [ ع. ] (ص نسب. ) ۱ - آن چه مربوط به ملت و قوم باشد. ۲ - طرفدار ملت، هوادار ملت.
فرهنگ عمید
۲. توانا.
مربوط به ملت.
فرهنگ فارسی
ساعت دراز از روز. ساعت دراز از روز گویند. یا یکچندی از روزگار.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان چناران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۸۱ نفر ( ۱۰۹ خانوار ) بوده است.
ملی (درخت). ملی ( درخت ) ( نام علمی: Amomyrtus meli ) نام یک گونه از تیره مورت است.
ویکی واژه
مربوط به عموم ملت؛ آن چه مربوط به ملت و قوم باشد. ملی ممکن یک اصطلاحات بسیار باستانی باشد، و در زبان معیار باستان، مِل، مَل و مُل مفاهیم متفاوت داشتهاند؛ و یکی از اصطلاحات ویژه ملایر است.
ویژگی آنچه بر اساس رأی و تمایل بیشتر مردم ایجاد شده باسد؛ طرفدار ملت، هوادار ملت. این واژه را عرب از ملکوتا سریانی گرفته و خود سریانی ها آن را از آریایی ها در زمان زیر دست و زیر فرمان بودنشان گرفتند: واژه آریایی *لِک lek ( در پهلوی lekā ) همخانواده با location انگلیسی و loka در سنسکریت به معنای سرزمین اقلیم بوم زمین است که از آن واژه مَلِک ( مَه=بزرگ لِک=سرزمین ) به معنای سلطان را ساخته اند. واژه مملکت ( مام=بدنه - تمام لِک=ملت ات ) به معنای امپراتوری یا شاهنشاهی است که از پیوستن چندین ملت شکل میگیرد ( مام میهن=تمامیت میهن ). در سنسکریت loka लोक در بلوچستان واژه mahlk مہلوک همتای واژه ملت هستند. عرب از مَلِک واژه ملوک و از مملکت واژه ممالک را به دست آورده است. *پیرس: فرهنگ واژگان پهلوی: شادروان بهرام فره وشی در سغدی واژه نافچ را برای ملت داریم. این واژه با ناف یا نافَگ پهلوی که به چم خانواده است، همریشه است. بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
این واژه را عرب از ملکوتا سریانی گرفته و خود سریانی ها آن را از آریایی ها در زمان زیر دست و زیر فرمان بودنشان گرفتند: واژه آریایی *لِک lek ( در پهلوی lekā ) همخانواده با location انگلیسی و loka در سنسکریت به معنای سرزمین اقلیم بوم زمین است که از آن واژه مَلِک ( مَه=بزرگ لِک=سرزمین ) به معنای سلطان را ساخته اند. واژه مملکت ( مام=بدنه - تمام لِک=ملت ات ) به معنای امپراتوری یا شاهنشاهی است که از پیوستن چندین ملت شکل میگیرد ( مام میهن=تمامیت میهن ). در سنسکریت loka लोक در بلوچستان واژه mahlk مہلوک همتای واژه ملت هستند. عرب از مَلِک واژه ملوک و از مملکت واژه ممالک را به دست آورده است. *پیرس: فرهنگ واژگان پهلوی: شادروان بهرام فره وشی
در سغدی واژه نافچ را برای ملت داریم. این واژه با ناف یا نافَگ پهلوی که به چم خانواده است، همریشه است. بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
توانگر، توانا. مالدار، ثروتمند. انبوه، متراکم.
جمله سازی با ملی
در کعبه ای و پشت به محراب کرده ای هم محملی به لیلی و غافل نشسته ای