ریاکاری

لغت نامه دهخدا

ریاکاری. ( حامص مرکب ) عمل و صفت ریاکار. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ریاکار شود.

فرهنگ عمید

عمل ریاکار.

فرهنگ فارسی

عمل و حالت ریا کار دورویی منافقی.

جمله سازی با ریاکاری

«تناقض بزرگ در جامعه ایران شکاف آشکار میان حضور گسترده دین و نشانه‌های آن در همه عرصه‌های زندگی جامعه و همزمان گسترش بی‌اخلاقی، فساد و دروغ است. روحانیت شب و روز در حال موعظه کردن مردم است». این رسانه از عدم توجه حکومت و روحانیون به فساد و اختلاس‌ها انتقاد کرده و دین در ایران را نقابی برای ریاکاری و همنوایی با معنویت دولتی دانسته است.
داغدار است دل از دست ریاکاریِ شیخ بس سیه‌کاری کین داغ به پیشانی کرد
این مشاهدات سبب می‌شد که لاوی دید متفاوتی به دین رایجِ آن زمان پیدا کند. لاوی در باور خودش می‌اندیشید که کلیسا چیزی جز ریاکاری نیست و طبیعت و فطرت انسان، هیچ جایگاهی در آن ندارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال انبیا فال انبیا فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس