کلمات لغت نامه دهخدا - صفحه 98
- اسب افکن
- اسب باز
- اسب تاز
- اسب خرد
- اسب دوم
- اسب نمد
- اسب گذار
- اسب یار
- اسباب کشی
- اسباه
- اسبر
- اسبرن
- اسبهان
- اسبور
- است انگلی
- استاتیرا
- استاج
- استاد خرد
- استاد شهید
- استاد علم
- استاد هرمز
- استادند
- استعارات
- استعماش
- استغنائی
- استغنی
- استفاه
- استفلال
- استقبالی
- استل
- استلا
- استلال
- استلج
- استله
- استملاک
- استمکان
- استمگر
- استنبل
- استنه
- استهزی
- استوار دارنده
- استوار داشته
- استوار ساخت
- استوار شده
- استوار کاری
- استوار گیر
- استوبه
- استوج
- استوده
- استوریاس
- استولبرگ
- استوکتون
- استویای
- استوین
- استیا
- استیاج
- استیاس
- استیال
- استیثار
- استید
- استیرلینگ
- استیطان
- استیفاد
- استیلیک
- استین
- استینه
- استیپه
- استیپول
- اسجر
- اسحاق وند
- اسحاق پاشا
- اسحر
- اسخریوطی
- اسخی
- اسد سوار
- اسدف
- اسدیه
- اسرار زمین
- اسراری
- اسریه
- اسطبر
- اسطبل
- اسطخر
- اسطرلابی
- اسطع
- اسطلک
- اسطور
- اسعد کامل
- اسعدی
- اسفا
- اسفاران
- اسفاهدار
- اسفاکس
- اسفر
- اسفرائین
- اسفرورین
- اسفرین
- اسفزاری
- اسفنتمان
- اسفندیارمحله
- اسفندیاری
- اسفه
- اسفهان
- اسفورزا
- اسفید
- اسفیورد شوراب
- اسقاط اضافات
- اسقبلیوس
- اسقف نشین
- اسل
- اسلات
- اسلام اباد
- اسلام خان
- اسلام شاه
- اسلامبول
- اسلامیان
- اسلامیه
- اسلان
- اسلاونی
- اسلب
- اسلت
- اسلحه دار
- اسلحه سازی
- اسلمی
- اسلو
- اسلیم
- اسلیگو
- اسم اشاره
- اسم عدد
- اسم فاعل
- اسم فعل
- اسم مشتق
- اسم مصدر
- اسم مکان
- اسماعیل محمودی
- اسماعیل کل
- اسماعیل کلا
- اسمال
- اسمان
- اسمت
- اسمح
- اسناش
- اسنام
- اسند
- اسنشن
- اسنق
- اسنودن
- اسنوری
- اسنوند
- اسنیان
- اسهال خونی
- اسوات
- اسواد
- اسوالبارد
- اسوالد
- اسوانی
- اسود حبشی
- اسود و احمر
- اسودان
- اسوده
- اسودگی
- اسور
- اسوری
- اسوس
- اسون
- اسپا
- اسپادانا
- اسپانبر
- اسپانی
- اسپانیول
- اسپاهان
- اسپاک
- اسپتزیا
- اسپرانسکی
- اسپرزه
- اسپرنگ
- اسپره
- اسپروز
- اسپرکی
- اسپش
- اسپلی
- اسپلیت
- اسپندیار
- اسپنسر
- اسپهبدان
- اسپهبدی
- اسپهبدیه
- اسپهبذ
- اسپیریتو سانتو
- اسپینال
- اسپینلی
- اسکاربرو
- اسکارپا
- اسکافی
- اسکال
- اسکت
- اسکداری
- اسکر
- اسکلپیوس
- اسکمان
- اسکنان
- اسکنجبین
- اسکندانی
- اسکندر اول
- اسکندر بیک
- اسکندر ثانی
- اسکندر خان
- اسکندر روزافزون
- اسکندر شاه
- اسکندر شیخی
- اسکندر عادلشاه
- اسکندرانی
- اسکوبی
- اسکولک
- اسکون
- اسکونه
- اسکی بغداد
- اسکیا
- اسکیبو
- اسکیرل
- اسکیم
- اسکیپیون
- اسگدار
- اسگر
- اسی
- اسیبی
- اسیر جای
- اسیر خانه
- اسیر طبع
- اسیران خاک
- اسیران
- اسیره
- اسیروار
- اسیل
- اسیمه
- اسیوط
- اش گرد
- اشا
- اشاده
- اشارت کنان
- اشاری
- اشاعری
- اشاق
- اشام
- اشامیدنی
- اشاوه
- اشاوهیشتا
- اشب
- اشبل
- اشبیلی
- اشتار
- اشتاق
- اشتام
- اشتان
- اشتاین
- اشتبین
- اشتر بختی
- اشتر بچه
- اشتر دلی
- اشتر ماده
- اشتر مرغ
- اشتر نخعی
- اشتر پا
- اشتر گیاه
- اشترا
- اشترابه
- اشتراسبورگ
- اشتراش
- اشترانکوه
- اشتراک لفظی
- اشتری
- اشتغالات
- اشتقاقات
- اشتوتگارت
- اشتوم
- اشتیاق داشتن
- اشجعی
- اشداء
- اشراقات
- اشراقیان
- اشران
- اشرط
- اشرف خان
- اشرف زاده
- اشرف مازندرانی
- اشرفیه
- اشرق
- اشرمه
- اشره
- اشرک
- اشعریه
- اشف
- اشفار
- اشقران
- اشقری
- اشلان
- اشلیم
- اشم وهو
- اشمار
- اشمید
- اشمیدن
- اشناب
- اشناف
- اشنایدر
- اشنوزنگ
- اشنی
- اشنیان
- اشهبی
- اشوایلر
- اشوراده
- اشوزوشت
- اشون
- اشوی
- اشپختر
- اشپر
- اشپز
- اشپلم
- اشک تاک
- اشک تلخ
- اشک خونین
- اشک داود
- اشک راندن
- اشک روان
- اشک ریز
- اشک ریزان
- اشک صراحی
- اشک طرب
- اشک عقیقی
- اشک فشاندن
- اشک لعلی
- اشک مصیبت
- اشک چکیدن
- اشک کوه
- اشک گلگون
- اشک یتیمی
- اشکان
- اشکانیان ایران
- اشکباری
- اشکستان
- اشکستن
- اشکسته بند
- اشکسته
- اشکش
- اشکفتن
- اشکلک
- اشکناز
- اشکنبه
- اشکنوئیه
- اشکنوان
- اشکنک
- اشکو
- اشکور سفلی
- اشکور علیا
- اشکور
- اشکول
- اشکوه
- اشکیت
- اشگرف
- اشیر
- اشیره
- اصبعین
- اصحاب تجرید
- اصحاب تواریخ
- اصحاب جبر
- اصحاب جنت
- اصحاب دعوی
- اصحاب دولت
- اصحاب دیوان
- اصحاب عقبه
- اصحاب عقل
- اصحاب علی
- اصحاب محمد
- اصحاب موسی
- اصحاب میمنه
- اصحاب نبی
- اصحاب نجوم
- اصحاب وحی
- اصحاب پیامبر
- اصحاب پیغامبر
- اصحاب پیغمبر
- اصدر
- اصرار و ابرام
- اصرم
- اصطخر فارس
- اصطفن
- اصطفی
- اصطلخ
- اصغی
- اصف
- اصفاهان
- اصفهانک
- اصفهبدان
- اصفهک
- اصل استوار
- اصل امهات
- اصل حیا
- اصل دار
- اصل و فرع
- اصل و نسب
- اصل پاک
- اصل چهار
- اصل کار
- اصلاح سر
- اصلاح شدن
- اصلاح صورت
- اصلاح نمودن
- اصلاح پذیر
- اصلاق
- اصلانی
- اصلانیک
- اصنع
- اصول الحدیث
- اصول فاخته
- اصول محاکمات
- اصولا
- اصولیون
- اصیل زاده
- اصیلان
- اصیله
- اضافیه
- اضاقه
- اضاله
- اضحات
- اضحاک
- اضحوکه
- اضحویه
- اضحیه
- اضطرارا
- اضغاث
- اضمارا
- اضماری
- اضنی
- اطاحه
- اطار
- اطال
- اطایب
- اطرافی
- اطرافیه
- اطرط
- اطرف
- اطری
- اطفائیه
- اطفال نبات
- اطلاع داشتن
- اطلس پوش
- اطن
- اطیاب
- اطیار
- اظراف
- اظل
- اظهار کردن
- اظهاریه
- اع
- اعاجی
- اعاد
- اعاریض
- اعاشه
- اعالی
- اعانات
- اعبد
- اعبر
- اعتبار بخشیدن
- اعتبار عقلی
- اعتبارات
- اعتدا
- اعتدال ربیعی
- اعتدال مزاج
- اعتراضات
- اعتصاب عمومی
- اعتصاب ملی
- اعتصابات
- اعتضاد الدوله
- اعتق
- اعتقاد داشتن
- اعتقار
- اعتمید
- اعتناش
- اعجال
- اعجمیان
- اعداد زوج
- اعداد طبیعی
- اعداد مرکب
- اعدادی
- اعذب
- اعذر
- اعرابیان
- اعرجی
- اعشی قیس
- اعشی همدان
- اعضاب
- اعطی
- اعظم شاه
- اعظم ملک
- اعظمیه
- اعف
- اعقل
- اعلام داشتن
- اعلان جنگ
- اعلان کردن
- اعلق
- اعلم الدوله
- اعمام
- اعمر
- اعمیان
- اعنی
- اعیار
- اعیان دولت
- اعیان نشین
- اعیانا
- اعیش
- اغاج
- اغالیط
- اغباب
- اغدر
- اغشت
- اغل
- اغلان تپه
- اغلبک
- اغلبیک
- اغلظ
- اغوا کردن
- اغوا کننده
- اغید
- افات
- افاخم
- افادات
- افاعی
- افتاب زردی
- افتاب گاه
- افتاب
- افتابی
- افتاح
- افتاده بودن
- افتاده مست
- افتادگان
- افتح
- افتحار
- افتخار جهان
- افتخارات
- افتخارالدوله
- افتخارالدین
- افتر
- افتنان
- افتکار
- افتی
- افجه
- افحام
- افخار
- افدام
- افدرین
- افرائیم
- افراخت
- افراختنی
- افراده
- افرار
- افرازی
- افراسیاب ترک
- افراسیابی
- افراض
- افراط کردن
- افراغ
- افرام
- افراونده
- افراچال
- افرغ
- افرمجان
- افرنجه
- افره
- افروتشال
- افروخته شدن
- افروخته چشم
- افرودیسی
- افروزی
- افری
- افرید
- افریده
- افریدونی
- افریز
- افریقس
- افریقی
- افرین
- افریک
- افزارمند
- افزایا
- افزایان
- افزر
- افزون خواستن
- افزون شدن
- افزون کردن
- افزونتر
- افسانه خوانی
- افسانه سنج
- افسانه شنیدن
- افسانه فروش
- افسانه پرداز
- افسانه کردن
- افسد
- افسر بخش
- افسر بر سر
- افسر خدائی