لغت نامه دهخدا - صفحه 542
- اجسام
- آراستگی
- برافتادن
- ارابه
- آهن پوش
- افسردن
- آهک
- اسفل
- آرمش
- ایالت
- انجیل
- اقتصار
- بدخو
- ارتجال
- امداد
- انتفاع
- اسیری
- اطول
- آجین
- اصحاب
- آرم
- آدمیزاده
- انتصاف
- اسپرز
- آبریزه
- بارش
- آیتی
- آمرزیدن
- اصدق
- آریستوبول
- از سر
- آرزومندی
- انزال
- امشاسپند
- ازرق
- آتشفشان
- آهنی
- اشتقاق
- بجور
- اختیار کردن
- برزه
- آجرفرش
- آگه
- ارقه
- آتش انداز
- بانکدار
- ارسال
- اذی
- اشکن
- آتشک
- آدم آبی
- آبنبات
- آزادگی
- بر زدن
- استادی
- افار
- آکنه
- برخوردار
- باز شدن
- اكل