لغت نامه دهخدا - صفحه 212
- حصرمی
- تخته کوب
- شاه فرد
- گیتی ارا
- کبرک
- صباصفت
- دریای سوف
- مرقومه
- استقص
- معلف
- داریس
- فلفلی
- بیهشیه
- قنسره
- باد کوه
- ترنیان
- گوریده
- ارجائی
- بی رونقی
- علی وداعی
- خوش گذرانی
- حرف عطف
- عقب رفتن
- غاذی
- خیار هندی
- تلخ گفتن
- نبادیه
- لیبرا
- گاوداران بالا
- ملحاده
- شادیچه
- انسدال
- طیطو
- غرور دادن
- دیال اباد
- مرنه
- پکنی
- لامحاله
- شوکک
- ترحم فرستادن
- تألیف کردن
- لیزم
- تخمم
- علی بلخی
- خراس خسیسان
- ناصر هندوستانی
- مربوب
- تزاعم
- مضخ
- بنیس
- مضافات
- ژرام
- جان افریدن
- دستی دستی
- خرخر کشیدن
- ورنان
- تبرعص
- راه کشیدن
- چهاردری
- رهاق