فرهنگ فارسی - صفحه 1603
- چاه جلال
- چاه روئی
- چاه زبر
- چاه سالار
- چاه ستاره
- چاه قاسم
- چاه نرم
- چاه کش
- چاه کوری
- چاپ خوردن
- چاکر زاده
- چایمان
- چبک
- چتل
- چخ چخ
- چراغ مغان
- چرب ساختن
- چرب کشیدن
- چربوز
- چرتی
- چرخ اندازی
- چرون
- چرچر
- چرکچی
- چسپانده
- چشم انداختن
- چشم برداشتن
- چشم رسان
- چشم گرفتن
- چشمه حساب
- چشمه زورق
- چشمه صالح
- چشمه عقاب
- چشمه علی حاجی
- چشمه قبرستان
- چشمه نعل
- چشمه نعمت
- چشمه ٔ علی محمد
- چشمه پیلان
- چشمه گاو
- چشمه گشا
- چغری سلجوقی
- چغندرکار
- چغوکی
- چلاندن
- چلاک
- چم چم
- چمازکلا
- چمل
- چمن چهر
- چنارخشکه
- چهار اسباب
- چهار حرفی
- چهار حصار
- چهار درد
- چهار طناب
- چهار لب
- چهار نظم
- چهار پره
- چهار چرخه