کلمات فرهنگ فارسی - صفحه 152
- شعله زدن
- شعیری
- شقایق نعمانی
- شل کردن
- شمسین
- شهرستانک
- شوران
- شورای امنیت
- شوف
- شوکر
- شکار شدن
- شکر داشتن
- شکر فشانی
- شگفتگی
- شیرین حرکات
- شیط
- صابرون
- صاف ضمیر
- صافی کردن
- صحبت لاری
- صد تومانی
- صروف دهر
- صعو
- صعود و نزول
- صفتان
- صلاح دیدن
- صلال
- صلح کردن
- صندوق خاکی
- صید انداختن
- ضبع
- ضرتان
- طالب الحق
- طله
- طواف عمره
- طوب
- عائق
- عاب
- عابری
- عاتقه
- عذاب الهون
- عرفیه
- عرق بر
- عزاز
- عضدالدین
- عقیم کردن
- علامه مجلسی
- علی باقر
- علی بندار
- علی بیک
- علی دانی
- علی دقاق
- علیاری
- عمت
- عمل یافتن
- عمن
- عوامی
- عوانی
- عود سوزان
- عوذ
- عید غدیر
- غافق
- غرز
- غشه
- غشوم
- غصه خوردن
- غضبیه
- غله خیز
- غلو کردن
- غم داشتن
- غنچه بستن
- غنی کردن
- غنیمی
- فارسینج
- فارسیه
- فخرالاسلام
- فرب
- قابل فسخ
- قادس
- قاطول
- قزاز
- قواق
- قوت گرفتن
- قوژد
- لاف و لامانی
- لامعه
- لفم
- لوفا
- مئه
- مایین
- مبایعه
- متخالف
- متلائم
- مثرم
- محذورات
- محشا
- مخالط
- مرهم بها
- مرکو
- مسعود رازی
- مشتهیات
- مشمئز
- مطو
- مطی
- معتد به
- مغب
- مغن
- ابرقویه
- ابن بشار
- ابن بی بی
- ابن رزام
- ابن سراج
- ابن شداد
- ابن علقمی
- ابن مسلمه
- ابوامیه
- اثباط
- اجتبار
- اخاب
- اختلاف اول
- ادیش
- ارار
- اراسته شدن
- ارامی
- اربعه الاف
- ارمینیاس
- اریغ
- ازنگ
- اسران
- اسپنج
- اشانه
- اشتاد روز
- اشنانی
- اشهر حج
- اصبهان
- اصحاب راس
- اصطلاح شناسی
- اصلاح ذات البین
- اعتراف نمودن
- اعزب
- اقتار
- الاته
- الاوه
- الحدس
- السام
- القاهره
- المستنصر فاطمی
- اماتور
- انکار پذیر
- ایداس
- ایلاقی
- ایلچی گری
- بار برداشتن
- بامزگی
- بجا ماندن
- بحر الجواهر
- بد جلو
- برسق کبیر
- بقع
- به امدن
- بی عصمتی
- تاشی خاتون
- تب مالاریا
- تبریر
- تجالس
- تجلی داشتن
- تخم افشاندن
- تعزیه داری
- تنجیده
- ته نشین شدن
- ثنیان
- جامگاه
- جران
- جزغاله
- جلاتین
- حالبی
- حریر باف
- حسانه
- حماش
- حمون
- حولان
- حویه
- خاسف
- خانیه
- خجست
- خراطه
- خرگوش لب
- خون الود
- دانه کردن
- داود قیصری
- دره توت
- دعمی
- دم تک
- دژ خدای
- دیار مضر
- دیر رس
- ذی الجوشن
- راشدون
- رباط فراوه
- رسالی
- روح عطار
- سان دادن
- سورق
- شاشین
- شرمسار کردن
- شفتل
- شولان
- شکد
- صناب
- ضلیع
- عصاب
- علی قاضی
- عمه جزو
- عنسی
- غزوه ودان
- قاشر
- اب بازان
- اب دوغ خیار
- اب شبی
- ابدیز
- ابراهیم بن عقیل
- ابونمان
- ابکاری
- اتش زبان
- اتش سری
- اسفند سفید
- اش جرد
- اش و لاش شدن
- اشکار سازی
- اصحاب مسجد ضرار
- اطاق ور
- اعداد مخروط
- اغازیدن
- افراسیاب ترکی
- افیون کردن
- ال تبان
- ال فاطمه
- ام غانم
- ام محل
- ام کلیب
- اهنین
- اواره کردن
- باغچه بستن
- بافت برداشتن
- بخاک برابر کردن
- بد امدن
- بر چکیدن
- براورده کردن
- برهان اوردن
- بزرگ پیشانی
- بساط در اوردن
- بسر خود بودن
- بسر شدن
- بغ کردن
- بق کردن
- بل کردن
- بی نمکی کردن
- تب بند
- تخت اویز
- تخته زدن
- تریاک رسیدن
- تفرج گه
- تفنگ سازی
- تقدیم یافتن
- تقطیع کردن
- تل بومه
- تندی ساختن
- تنه دس
- تنگ و توبره
- تهمت کردن
- توبه کار شدن
- توش و پوشت
- جامع گیلان
- جاودان خرد
- جب الکلب
- جبین گرفتن
- جروا ان
- جز و بز
- جزئی اضافی
- جفت ران
- جلال جعفر
- جمال اباد
- جهان افریننده
- حب السلاطین
- حراج کردن
- حصار جق
- حق جو ی
- حلبی و رکبی
- حی هلا
- خاش و خش
- خاش و خماش
- خاصه خلاصه
- خانه روبی کردن
- خاک زغال سنگ
- خرد خمیر
- خرس اباد
- خرقه انداختن
- خرمن بردن
- خشم اوردن
- خشکه پز
- خصم کردن
- خط مندل
- خلاف عادت کردن
- خورد پز
- خوش سلوک
- خون احمد
- خین کب
- داغ شستن
- دایره زدن
- دج صغیر
- در پر چین
- درب سر
- دره جز
- دست امدن
- دشوار خو
- دق و لق
- دل ریسه
- دل لرزیدن
- دو تاره
- دیده ور گردیدن
- ذو جاه
- ذو جلالت
- راه اموختن
- راه سودن
- رای دیدن
- رب برج
- رخنه گرفتن
- رم زده
- رنگ بست کردن
- ره گشودن
- رو باز کردن
- رو دست خوردن
- رکوع کردن
- ز پای درامدن
- زبان گیری کردن
- زخمه گه
- زشتی داشتن
- زولا رود
- سبکی کردن
- سر در صحرا نهادن
- سر و کیسه کردن
- سراب سیاه
- سست بخت
- سنگ سفید بسحاق
- سیاه شدن زبان
- شر خریدن
- شر خیوه
- صاحب قران ثانی
- صدق انجام
- صرف همت کردن
- طاوس فش
- طل گرفتن
- عشق نمودن
- عشوه خریدن
- عنبر امیز
- عیار کردن
- غدر ساختن
- غربال زدن
- غوک چوب زدن
- فتنه جو ی
- فربه کردن
- فرشته ٔ جان ستان
- قاطی پاطی شدن
- قانون کردن
- قراجه لر
- قلعه تل گوه
- قم لیجه
- قمیک بزرگ
- قوام اباد
- قول دادن
- قول و قرار دادن
- لاجورد خم
- لب تخت
- لشکری کردن
- لواش لو
- لک درق
- ماری دو برابان
- مرحمت اباد
- مروارید ریز
- مرگه رش
- مسأله گو
- مسعودی رازی
- معرکه گرفتن
- معرکه گیری
- نا پزی
- نادم شدن
- ناز و نوز
- ناقص اندام
- نخ عمامه
- نرم پایان
- نشاط کردن
- نصرت دهی
- نعلین دوز
- نو کاری
- هاشم اباد
- هنر نمودن
- واپس دادن
- واپس سپردن
- پاله بوربن
- پخ پخ کردن
- پر ازار
- پست گشتن
- پستی گرفتن
- پشیمانی خوردن
- پل برنجی
- پل لوکس
- پل گاماسیاب
- په پگی
- پهلوی دژ
- پور پسر
- پی گدار چاه حوض
- پیل قدم
- پیوند کردن
- پیوند گسستن
- پیگ مه
- چاخان بازی
- چاشنی کردن
- چاق و چله کردن
- چال شدن
- چاه قلعه زری
- چم اسمان
- چهار قد
- چهل جای
- چیره بودن
- چین و خم
- چینه شناس
- کره زدن
- کره زده
- کشک انجیر
- کلثوم ننه
- کمر رود
- کمین گرفتن
- کند دستی
- کوتل چی
- کور موش
- کوزه پز
- گردون سا ی
- گزاره کردن
- گله زن
- گورک سفید
- گورک وا
- یکی با دو
- باری گر
- باریک دم
- باز خواه
- بازار عاشقان
- بازکیاگوراب
- بازی شب
- بازیافتی
- بازیلیک
- باشغرد
- باغ ابریشم
- باغ بخشی
- باغ بلبل
- باغ بهزاد
- باغ معدن
- باق
- بال شکستن
- بالا لاریجان
- بالاشهر
- بالانه
- بالبداهه
- بالمره
- بالوانه
- باکمال
- ببز
- بتانه
- بتری
- بحلی خواستن
- بحورالالحان
- بخار شدن
- بختن
- بخوردان
- بد گوار
- بدخشی
- بدروزگار
- بدرگ
- بدعهدی
- بدعیه
- بدوستان
- بدکنش
- بر خبر
- بر زده
- برادر زاده
- برازیلیا
- برث
- برخوار
- برخیا
- بردا
- بردلی
- برده رش
- برمو
- برمون
- برنارد
- بروسان
- برونته
- برکنده
- برگ ریز
- برگ ریزان
- بریس
- بزمه
- بزند
- بستم
- بشع
- بغار
- بلاش پنجم
- بلاش چهارم
- بلند نظر
- بلوتک
- بلول
- بلوک باشی
- بلکین
- بلیارد
- بلیس
- بلیلج
- بنام ایزد
- بنت العنب
- بنت عمران
- بنج
- بند و گشاد
- بنده شدن
- بندوی
- بنیان نهادن
- بهادران
- بهراسمان
- بهرامیان
- بهرمند
- بو کردن
- بوداپست
- بوسه دادن
- بوشی
- بوینده
- بچه دار
- بکار بستن
- بکس
- بکله
- بی حفاظی
- بی خوابی
- بی خودی
- بی دوا
- بی زر
- بی عصمت
- بی قید
- بی لباس
- بی نظر
- بی نقطه
- بی نیازی
- بی هنگام
- بی واسطه
- بی گفتگو
- بی گمان
- بیت الحکمه
- بیخه
- بیرون زده
- بیست و یک
- بیسموت
- بیغمی
- بیلو
- بیهده گویی
- بیون
- بیکبارگی
- تارش
- تاریک کردن
- تاسو
- تاسیت
- تالو
- تب دق
- تب راجعه
- تباهش
- تبغ
- تتریب
- تخت شاه
- تخت شیرین
- تر و خشک
- ترابی
- تراکمه
- تربر
- ترسا زاده
- ترسایان
- ترفت
- ترمزی
- ترکمان
- تریتون
- تفسیر طبری
- تفنگ چی
- تلف کرده
- تلیس
- تن دار
- تنس
- تنعیم
- تنگ ترکان
- تنگ عیش
- توایم
- توران کلا
- توراه
- توشح
- تکایا
- تکریت
- تکلو
- تکلیف مالایطاق