کراریس

لغت نامه دهخدا

کراریس. [ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ کُرّاس. ( اقرب الموارد ). رجوع به کراس شود. || ج ِ کُرّاسة. بمعنی دفتر و کتاب. ( منتهی الارب ). یقال: التاجر مجده فی کیسه و العالم مجده فی کراریسه؛ شرف و افتخار سوداگر در کیسه اوست و شرف و افتخار عالم در جزوه های کتاب وی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراس و کراسه شود.