کابس

لغت نامه دهخدا

کابس. [ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از کبس. رجوع به کبس شود. || دونده. یقال جاء فلان کابساً؛ ای شاداً؛ یعنی دوان آمد. ( منتهی الارب ). || عابس ٌ کابس، از اتباع است. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ).
کابس. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن ربیعة تابعی است. و کان یشبه برسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ابن ربیعه تابعی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حریص یعنی چه؟
حریص یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز