نتغ

لغت نامه دهخدا

نتغ. [ ن َ ] ( ع مص ) عیب کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). || گفتن در حق کسی چیزی که نباشد در وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم متن اللغة ). غیبت کردن کسی را و گفتن در حق او آنچه در وی نبوده. ( از المنجد ). || خندیدن. خندیدنی به استهزاء، یا برخی از خنده خود را نهفتن و برخی را نمودن. ( از معجم متن اللغة ). به تمسخر لبخند زدن. پوزخند زدن.

فرهنگ فارسی

عیب کردن کسی را یا خندیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
امجق
امجق
سراسیمه
سراسیمه
علت
علت
نقض
نقض