مرهاء. [ م َ ] ( ع ص ) مؤنث أمره که نعت است مصدر مَرَه را. رجوع به مَرَه شود. عین مرهاء؛ چشم تباه شده از بی سرمگی. امراءة مرهاء، زن تباه چشم از نکشیدن سرمه. ج، مُرْه. ( از اقرب الموارد ). || نعجةٌ مرهاء؛ میش که سفید است و رنگی دیگر با آن نباشد. || زمین کم درخت خواه دشت نرم باشد و خواه سخت. ( از اقرب الموارد ). مرهاء. [ م ِ ]( ع ص ) فرس مرهاء؛ اسب شتابرو. ج، مراهی. ( منتهی الارب ). مِرهاة. ( اقرب الموارد ). و رجوع به مرهاة شود.