قسطون

لغت نامه دهخدا

قسطون. [ ق َ ] ( معرب، اِ ) نباتی است که بالفعل مفقود است، ساقش مربع و زیاده بر ذرعی وبرگش دراز و به شکل بلوط و از ساق میروید و خشبوی و برگهای اسفل بزرگتر و از اعلی کوچکتر و گلش زرد و دربوی شبیه به صعتر و تخمش در انتهاء ساق مجتمع و بیخش باریک و شبیه به خربق و مستعمل از آن برگ و بیخ است. در سیُم گرم و خشک و شرب او قبل از سموم و بعد ازآن رافع مضرت او و از مجرباب شمرده اند و مُدِرّ بول و مسهل و هاضم و جهت درد سپرز و ضعف جگر و صرع و جنون و قرحه ریه و عصاره او جهت درد گوش و درد دندان و طبیخ غلاف ثمر او را جهت قی مفرط مجرب دانسته اند. ( تحفه حکیم مؤمن ). || جندبیدستر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به قسطورة و قسطوریون شود.
قسطون. [ ق ُ ] ( اِخ ) دژی است از توابع حلب. ( از منتهی الارب ). قلعه ای است در روج از توابع حلب. ابوعلی حسن بن علی بن ملهم عقیلی در اینجا فرودآمد و آن را ویران ساخت. ( معجم البلدان ).

دانشنامه عمومی

قسطون ( به عربی: قسطون ) یک روستا در سوریه است که در استان حماه واقع شده است. قسطون ۶٬۱۸۷ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال ارمنی فال ارمنی فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس