موش ربای

لغت نامه دهخدا

موش ربای. [ رُ ] ( اِ مرکب ) موش ربا. پند. بند. زغن. غلیواج. گوشت ربای. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.

فرهنگ فارسی

موش ربا.

جمله سازی با موش ربای

چنان برگرفت آن یلان را ز جای که پولاد را سنگ آهن ربای
از آهن بُد آن بت معلق به جای همان خانه از سنگ آهن ربای
پرنده گشته طایر بی جان جان ربای از آشیانه ای، که کمانست نام او
زین رفتن جان ربای درد افزایت چون سازم و چون کنم پشیمان رایت
برقع از روی نیکویان به ربای تا ببینم ماه تابان را
بوالهوس شو که ز دستش به زمین نگذارند هر که چون جام لب بوسه ربایی دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نحوه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز