اگر نه نام علی اسم اعظم است چرا شود دوای سقیم و دهد شفای علیل
آن خردمند حکیمی که بسبابه عقل گیرم اندر حرم جوهر گل نبض سقیم
وز دگر سواسرائی همه چون دریتیم بسته و خسته و پژمرده و مجروح و سقیم
در جهان نیست کسی را بجز از نرگس مست نسخه غمزه جادوی تو آن نیز سقیم
چو آه سینه ایشان و یارب سحری تن صحیح مرا کرد ناله مند و سقیم
لجه نسل شریفش داشت یک در یتیم رفت و در دریای محنت تا ابد کردش سقیم