سارو کلا

لغت نامه دهخدا

ساروکلا. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 1500 گزی خاوری راه شوسه شاهی به ساری، 3 هزارگزی شمال خاوری ساری. دشت، هوای آن معتدل و مرطوب، و آب آن از رودخانه سیاه رود و چشمه. محصول آن، برنج، غلات، توتون، پنبه، نیشکر و ابریشم است. 2000 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و کارگری در کارخانه ها اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است. راه شوسه فرعی و دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و آب آن از رودخانه سیاه رود و چشمه است.محصول برنج غلات توتون پنبه نیشکر و ابریشم است.۲٠٠٠ تن سکنه دارد که بزراعت و کارگری در کارخانه اشتغال دارند. صنعت دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است.

جمله سازی با سارو کلا

چنین گفت گشتاسپ با ساروان که این مرد بیدار و روشن روان
محمود کهنسال ساروکلائی مجسمه ساز و پیکرتراش متخلص به سارو
چه روی است آن که پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساروان است
سرمنزلِ فراغت نَتْوان ز دست دادن ای ساروان فروکَش کـ‌این ره کران ندارد
که سارو نام اَرک (ارگ) و قلعهٔ شهر همدان بوده و ساروق عربی‌شدهٔ آن است.
سارو تقی هم نامه را به اطلاع شاه رساند و به عنوان سند بر ضد بکتاش خان استفاده کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متعبد
متعبد
کس شعر
کس شعر
سلیطه
سلیطه
قمبل
قمبل