خلف الطبیبی

لغت نامه دهخدا

خلف الطبیبی. [ خ َ ل َ فُطْ طَ ] ( اِخ ) یکی از داروشناسان عربست و ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به مفردات ابن البیطار شود.

فرهنگ فارسی

یکی از دارو شناسان عربست و ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده.

جمله سازی با خلف الطبیبی

يا زرارة و هوالمنتظر و هو الذى يشك الناس فى ولادته منهم منيقول مات ابوه فلا خلف له... ومنهم من يقول ماولد...(202)
دودة آشفتگی را یک خلف جز من نماند سال‌ها شد تیره‌بختی دل به من خوش می‌کند
ظلمت از پیش همی جست که اینک آمد آفتابی که چو صبحش دو خلف بر اثرست
خلف السلامه (عربی: خلف سلامة المطيري؛ زادهٔ ۲۵ ژوئیهٔ ۱۹۷۹) بازیکن فوتبال اهل کویت بود.
گر گرهی خصمش‌اند از سر کینه چه باک کو خلف آدم است و ایشان شیطان او
از منصوربن خلف شنیدم که گفت کسی را گفتند ای بی ادب گفت من بی ادب نباشم گفتند ترا ادب که کرد گفت صوفیان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پاداش
پاداش
کردار
کردار
افتخار
افتخار
فال امروز
فال امروز