تریاق زار

لغت نامه دهخدا

تریاق زار. [ ت َ / ت ِرْ ] ( اِ مرکب ) محل تریاق. آنجا که پادزهر بسیار باشد. ( فرهنگ فارسی معین ):
کوه اگر پر مار شد باکی مدار
کو بود در اندرون تریاق زار.مولوی.

فرهنگ فارسی

( اسم )محل تریاق آنجا که پاد زهر بسیار باشد.

جمله سازی با تریاق زار

عجبی نیست به مردم اگر از زهر فراق من بی تاب و توان، زنده تریاق توام
بارها مار سر زلف تو خستست مرا وقت تریاق لب تست کزو جستم باز
اندر آن صحرا که رست این زهر تر نیز روییدست تریاق ای پسر
ماییم چو اکسیر و طبایع مس ناقص ماییم چو تریاق و هوا افعی لازع
ستیزه جو که به تریاق زهرکس ماند جواب تلخ کزان لعل شکرین خیزد
مخور بیشتر باده از ظرف خویش که زهرست تریاق زاندازه بیش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حلما
حلما
علت
علت
کردار
کردار
فال امروز
فال امروز