بخشایش امدن

لغت نامه دهخدا

( بخشایش آمدن ) بخشایش آمدن. [ ب َ ی ِ م َ دَ ] ( مص مرکب )... از کسی یا کسی را بر کسی؛ رحم آمدن کسی نسبت به دیگری:
همه خسته و کشته شد بیگناه
گه آمد که بخشایش آیدز شاه.فردوسی.گه آمد که بخشایش آید ترا
ز کین جستن آسایش آید ترا.فردوسی.بترسید و از هوش برفت و از اسب درافتاد، شاه را بر او بخشایش آمد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).

فرهنگ فارسی

( بخشایش آمدن ) از کسی یا کسی را بر کسی رحم آمدن کسی نسبت به دیگری.

جمله سازی با بخشایش امدن

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ یا نزدیک ایشان است خزینه‌های بخشایش خداوند تو، الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ (۹) خداوندی بزرگ توان فراخ بخش.
ور ایدونک بخشایش آرد رواست همان کرد باید که او را هواست
هیچ دست آویزم آن ساعت که ساعت در رسد نیست الا آن که بخشایش کند پروردگار
بخششت عامست و می‌بخشی سزای هر کسی گر به بخشایش سزاوارم، خداوندا، ببخش
که بخشایش شاه از آن برتر است فراوان چو تو چاکرش بر در است
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان‌
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ویو
ویو
لطیف
لطیف
ضمیمه
ضمیمه
کس شعر
کس شعر