بازپس ترین

لغت نامه دهخدا

بازپس ترین. [ پ َ ت َ ] ( ص عالی ) عقب ترین. آخرین. بدنبال ترین: ازمله بازپس ترین شهری است که از وی به اندلس روند. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

عقب ترین

جمله سازی با بازپس ترین

سرانجام با مرگ مراد، آخرین سلطان آق‌قویونلو که سعی داشت با کمک عثمانی‌ها تاج و تخت را بازپس گیرد، این دودمان منقرض شد..
پس از این او شرایط را برای بازپس‌گیری قندهار و قلمروهای پیشین مناسب دید.
ازان کنم دم مردن نگاه خیره به رویش که نیست خجلتی از پی نگاه بازپسین را
زهری که ز سرمایه به دم داشت توانگر در کام فقیران به دم بازپسین ریخت
در حین درگیری‌های مرزی در بین دو کشور هزاران نفر از مردم آذربایجان با تجمع در باکو، پایتخت این کشور، خواستار شروع جنگ برای بازپس‌گیری قره‌باغ شدند.
یک مرد جوان به نام جیمی در شهر در حال تغییر سان فرانسیسکو، به دنبال خانه‌ای می‌گردد که پدربزرگش آن را ساخته‌است. جیمی قصد دارد این خانه را بازپس‌گیرد و…
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال حافظ فال حافظ فال اوراکل فال اوراکل