پهن

پهن

معانی واژه پهن در زبان فارسی:

فضله برخی چهارپایان گیاهخوار مانند گاو و اسب و استر و خر: در این معنا، پهن به فضله یا مدفوع این حیوانات اشاره دارد. فضله این حیوانات به دلیل ترکیبات خاصی که دارد، معمولاً به عنوان کود در کشاورزی و باغداری استفاده می‌شود.

عریض، پرپهنا، گسترده: پهن به یک ویژگی فیزیکی اشیاء اشاره دارد که نشان‌دهنده عریض بودن یا گستردگی آن‌هاست. مثلاً می‌توان گفت یک تخته چوب پهن که به معنای سطح وسیع و عریض آن‌ است. این کاربرد می‌تواند در توصیف اشیاء، فضاها و حتی مفاهیم انتزاعی مانند زمان یا فرصت نیز به کار رود.

لغت نامه دهخدا

پهن. [ پ ِ هَِ ] ( اِ ) فضله اسب و استر و خر. روث. سرگین اسب و خر و استر. سرگین سم داران. آزاله ( در تداول مردم قزوین )

فرهنگ معین

(پَ هَ ) (اِ. ) = پهنه: شیری که به سبب مهربانی در پستان مادر طغیان کند، پهنه.
(پَ )(ص نسب. )۱ - فراخ، گشاد. ۲ - عریض، پهناور. ۳ - مسطح.
(پِ هِ ) (اِ. ) سرگین چهارپایان.، ~ بار کسی نکردن کنایه از: کوچکترین ارزش و اهمیتی برای آن کس قایل نشدن.

فرهنگ عمید

سرگین برخی چهارپایان گیاهخوار، مانند گاو، اسب، الاغ، و استر.
۱. پخش.
۲. عریض، پُرپَهنا.
۳. گسترده.
* پهن کردن: (مصدر متعدی ) گستردن فرش بر روی زمین.

فرهنگ فارسی

پخش، عریض، پرپهنا، گسترده، سرگین اسب والاغ واستر
( اسم )شیری که بسبب مهربانی در پستان مادر طغیان کندپهنه: پستان مثال غنچه پر از شیر شبنم است از مهر طفل سبزه برون آیدش پهن. ( آنی یا آبی جها. لغ. )
پهن

جملاتی از کلمه پهن

استان اصفهان با نرخ باسوادی ۵۳/۸۷ درصد در سال ۱۳۸۵ در مقایسه با سایر استانها پس از تهران است. همچنین استان اصفهان بعد از استان تهران با ۲۰۹ مؤسسه آموزش عالی و مرکز پژوهشی دومین استان پهناور به لحاظ آموزش عالی است و نقش و سهم بسیار مهمی در توسعه علم و فناوری کشور دارد.
همچو برق آغوش از وحشت مهیا کرده‌ام طول صد عقبا امل صرفست بر پهنای من
مگذار که این خار بلا پهن شود برکن ز زمین دل رگ و ریشه او
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم