ابن بابک

لغت نامه دهخدا

ابن بابک. [ اِ ن ُ ب َ ] ( اِخ )عبدالصمدبن منصوربن حسن بن بابک. وفات 410 هَ.ق. شاعر معروف به زبان عربی. او اصلاً ایرانی بوده و بسیاری از رؤسا را مدح گفته و چون نزد صاحب بن عباد آمد صاحب از او پرسید توئی ؟ ابن بابک در جواب گفت انا ابن بابِک، یعنی منم خانه زاد تو و صاحب را این جواب اوخوش آمد. وفات او در بغداد بوده. ( از ابن خلکان ).

فرهنگ فارسی

شاعر معروف بزبان عربی و اصلا ایرانی

جمله سازی با ابن بابک

شبی خفته بد بابک رود یاب (؟) چنان دید روشن روانش به خاب
بابک اندر شیرمردی بود مرد صد سوار جمله اندر پارس مر دین مغان را پاسدار
از دیگر نمایش‌های بین‌المللی بابک کاظمی می‌شود به نمایش آثارش در فستیوال عکس دهلی و فستیوال هنر وین نیز اشاره کرد.
اندرین هنگامه ناگه بابک اندر پارس مرد اردوان ملک نیای وی به پور خود سپرد
نگه کرد بابک ازو خیره ماند جهان‌آفرین را فراوان بخواند
این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است القلب علی بابک لیلا و نهارا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معشوق
معشوق
رسا
رسا
دول
دول
کصخل
کصخل