کلنک

لغت نامه دهخدا

کلنک. [ ک ِ ن َ ] ( اِ ) تخم خرفه باشد و به عربی بقلةالحمقا خوانند. ( برهان ). تخم خرفه. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کلنکک. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلنکک شود. || سوراخ کلید را نیز گویند و باین معنی به کسر اول و فتح ثانی و سکون نون و کاف فارسی و عربی هر دوآمده است. ( برهان ). سوراخ کلیدان. ( ناظم الاطباء ).
کلنک. [ ک ِ ل َ ] ( اِ ) کِلنَک. سوراخ کلید. ( از برهان ). و رجوع به کِلنَک شود.
کلنک. [ ک ُ ل َ ] ( اِ ) رجوع به کُلَنگ شود.
کلنک. [ ک َ ل ِ ] ( ص ) بمعنی کاج و لوچ و احول باشد.( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). ظاهراً مصحف کلک است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به کِلِک و کلیک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تخم خرفه بقله الحمقائ.
به معنی کاج و لوچ و احول باشد. ظاهرا مصحف کلک است.

جمله سازی با کلنک

پلنگ وار شده چست، صفدران کمر بند کلنک وار زده صف دلاوران محرب
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به تی‌ام‌ان‌تی، انیماتریکس، ون هلسینگ: ماموریت لندن، رچت و کلنک اشاره کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال آرزو فال آرزو فال اوراکل فال اوراکل