کردار

کردار

کردار به معنای آنچه که فرد انجام می‌دهد یا چگونگی رفتار او در موقعیت‌های مختلف است. این واژه بیانگر اعمال و واکنش‌های انسان در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که فرد چگونه در برابر دیگران و شرایط مختلف عمل می‌کند. به عنوان مثال، کردار نیک به معنای رفتار خوب و اخلاقی است که از درون پاک، نیت صادق و وجدان بیدار سرچشمه می‌گیرد و موجب بهبود روابط انسانی می‌شود. این مفهوم در حقیقت پیوندی میان اندیشه و عمل ایجاد می‌کند و نشان‌دهنده‌ی هماهنگی میان گفتار و رفتار فرد است.

این واژه همچنین می‌تواند به جنبه‌های اخلاقی و شخصیت فرد اشاره کند. اعمال انسان نشانه‌ای از درون او هستند و بازتابی از باورها، ارزش‌ها و تربیت اخلاقی او به شمار می‌آیند. به عنوان مثال، کردار انسان به رفتارها و اعمال او در زندگی اشاره دارد و ملاکی برای سنجش درستی، صداقت و مسئولیت‌پذیری او محسوب می‌شود. در بسیاری از دیدگاه‌های دینی و فلسفی، نیک بودن در عمل، نشانه‌ی ایمان و خرد است و سبب تعالی روح و جامعه می‌گردد.

در اشعار و نثر فارسی، این واژه ممکن است به عنوان مفهومی برای توصیف ویژگی‌های شخصیتی یا اخلاقی شخصیت‌ها به کار رود. شاعران بزرگی چون سعدی، فردوسی و مولوی از این واژه برای بیان جوهر درونی انسان بهره گرفته‌اند و آن را معیار قضاوت درباره‌ی خوبی یا بدی افراد دانسته‌اند. در چنین متونی، نیکی در رفتار و درست‌کاری نشانه‌ی انسانیت و فرزانگی است، در حالی که زشتی در عمل، نماد جهالت و خودخواهی محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

کردار. [ ک ِ ] ( اِمص، اِ ) کرده. شغل و عمل و کار. ( برهان ). فعل. ( آنندراج ) ( یادداشت مؤلف ). کوشش پیوسته در کار.هر عملی که انسان همیشه بدان مشغول باشد. کسب. صنعت. پیشه. اشتغال. اهتمام. ( ناظم الاطباء ). || به فعل آوردنیها باشد از نیک و بد. ( برهان ). فعل خوب و یا بد. ( ناظم الاطباء ). رفتار. عمل:
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
این دود بین که نامه من شد سیاه از او.حافظ.- بدکردار؛ بدعمل. بدخواه. ( ناظم الاطباء ). || رفتار و کار خوب. ( از آنندراج ). || کار نیک. خوی نیک. اخلاق خوش:
کردار بود جاه گر نام بزرگان
کردار چنین باشد و او عاشق کردار.فرخی ( از آنندراج ).رجوع به کردار کردن شود. || طرز. روش. قاعده. ( برهان ). || هیئت. صورت. شکل. ( فرهنگ فارسی معین ).
- برکردارِ؛ به شکل. به صورت. به هیأت. ( از فرهنگ فارسی معین ): چون زنی نشسته بر تختی برکردارِ منبر. ( التفهیم ص 92 ).
- به کردار؛ مانند. همچون. ( فرهنگ فارسی معین ):
یکی نامه نغزپیکر نوشت
به نغزی به کردار باغ بهشت.نظامی ( از فرهنگ فارسی معین ).
کردار. [ ک ِ ] ( معرب، اِ ) مثل بنا و اشجار و جای انباشته به خاکی که کسی از ملک شخص خود نقل کرده باشد، و از آنجمله است قول فقها که گویند یجوز بیع الکردارو لا شفعة فیه لانه مما ینقل. و این کلمه فارسی است. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(کِ ) [ په. ] (اِ مص. ) کار، عمل.

فرهنگ عمید

۱. کار، عمل، رفتار: کردار اهل صومعه ام کرد می پرست / این دوده بین که نامهٴ من شد سیاه از او (حافظ: ۸۲۶ حاشیه ).
۲. (اسم ) [قدیمی] طرز، روش، قاعده.

فرهنگ فارسی

کار، عمل، رز، روش، قاعده
( اسم ) ۱ - عمل فعل رفتار: [ کردار اهل صومعه ام کرد می پرست این دود بین که نام. من شد سیاه ازو ]. ( حافظ ) ۲ - روش رسم قاعده. ۳ - هیئت صورت شکل. یا بر کردار. بشکل بصورت: [ چون زنی نشسته بر تختی بر کردار منبر ]. ( التفهیم ) یا به کردار. مانند همچون: [ یکی نام. نغز پیکر نوشت بنغزی بکردار باغ بهشت ]. ( نظامی گنجوی ) ۴ - صنعت ( لغت بیهقی. پارسی نغز ).
مثل بنا و اشجار و جای انباشته به خاکی که کسی از ملک شخص خود نقل کرده باشد.

ویکی واژه

کار، عمل.

جمله سازی با کردار

اندیشه نیک، گفتار نیک به بار می‌آورد و در دل انسان تخم نیکی می‌پروراند و نتیجه آن به صورت اعمال و کردار پسندیده در می‌آید و به عالم بشریت سود می‌رساند و باعث آسایش و رفاه خلق خدا می‌گردد. این سه آموزه ایرانی هیچگاه شامل حال زمان نمی‌شود و هیچ زمانی نیازمند به بروزرسانی ندارد؛ زیرا تا دنیا دنیا باشد بشریت به این سه آموزه نیک نیازمند است.
آیین بودای پاکبوم، جودو بوکیو (به ژاپنی: 浄土仏教)،آمیداگرایی در قرن اول یا دوم میلادی در هند پیدا شد. در این آیین از بهشت خاوری پاک بوم سخن می‌گویند و عقیده بر این بود که مؤمنان پس از مرگ در آن بهشت زاده خواهند شد و این پاداش ایمان و کردارهای نیک آنان است. رستگارکننده این مکتب آمیدا (آمیتابه) یا بودای فروغ بی کران است.
درآن دم بسی سخت و ترسان شدم به کردار خود سخت پیچان شدم
عشق تو هم برگسیخت رشتهٔ تسبیح دل حسن تو بر باد داد خرمن کردار من
مبنای مشروعیت چنین شیوه‌ای برای استقرار حکومت در دیدگاه اهل سنت عمل صحابه است زیرا گفتار و کردار صحابه هم‌پایه قرآن و سنت منبع اصلی احکام سیاسی به‌شمار می‌رود و به همین جهت شرایط و شیوه‌های استقرار خلفای راشدین را نمونه آرمانی و مشروع حکومت اسلامی دانسته و مشروعیت عمل سیاسی حاکمان را بر پایه همین امر توجیه می‌نمایند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجات
نجات
نمایان
نمایان
طی کشیدن
طی کشیدن
دقت
دقت