نامی دهلوی

لغت نامه دهخدا

نامی دهلوی. [ ی ِ دِ ل َ ] ( اِخ ) بلدیوسنگه دهلوی. از پارسی گویان هند است و مؤلف تذکره نگارستان سخن این بیت را از او آورده است:
آن رند خردسوزم کز مستی و مدهوشی
در کعبه پرستم بت، در دیر نماز آرم.

فرهنگ فارسی

بلدیوسنگه دهلوی از پارسی گویان هند است.

جمله سازی با نامی دهلوی

مثلاً شاعری قطعه‌ای می‌گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می‌ساخت که از هر دو سو یکسان خوانده می‌شد یا غزلی می‌ساخت که از حروف نخستین مصراع‌های آن، اسم فلان کس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می‌شد و شاعران، یک هنرمندی فرعی و کم خاصیت را کانون توجّه خویش ساخته بودند.[نیازمند منبع] اصولاً این اولویت بندی‌های واژگون، از خواص دوران‌های رکود و انحطاط است[نیازمند منبع] که شاعران، سلیقه‌هایی بیمارگونه پیدا می‌کنند و شعرهایی بیمارگونه می‌سرایند.[نیازمند منبع] ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این کارهای بیهوده، برای هر یک از این تفنّن‌ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند[نیازمند منبع]. کم‌کم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یک ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر کردند که قوّت شاعریشان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته‌است.[نیازمند منبع] از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند که هر چه دامنهٔ تقسیم‌بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر کمک بیشتری کرده‌اند.[نیازمند منبع] جناس، (یعنی آوردن دو کلمه‌ای که در لفظ یکسان و در معنی متفاوت) یکی از صنایع مهم بدیع بود؛ باشند نظیر «شانه» در این بیت امیر خسرو دهلوی:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه