بوی پرست

لغت نامه دهخدا

بوی پرست. [ پ َ رَ ] ( نف مرکب، اِ ) سگ شکاری را گویند که جانوران را به بوی پیدا میکند. ( برهان ). سگ شکاری را گویند که کلب المعلم باشدو به بوی، جانوران را پیدا کند و صید کند. و آن را یوزه نیز خوانند. چه یوزه نیز بمعنی جوینده و تفحص کننده باشد. ( آنندراج ). سگی که بوی کرده، جانور را بیابد و بوزه و بوزک نیز گویند. ( رشیدی ). سگ شکاری و کلب معلم. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || پلنگ. || یوز. ( ناظم الاطباء ). یوزپلنگ. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از جن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از ملک. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فرشته. ملک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سگ شکاری کلب معلم. ۲ - یوزپلنگ. ۳ - جن. ۴ - فرشته ملک.

جمله سازی با بوی پرست

خانقه را داد زاهد زینت از بوی حبیب بت پرستان هم بتان خویش را دادند ادیب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
جذب
جذب
مطاع
مطاع
خفن
خفن