گام بر گرفتن

لغت نامه دهخدا

گام برگرفتن. [ ب َ گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) گام برداشتن. قدم برداشتن:
به زیر بار گنه گام برنمیگیرم
که زیر بار به آهستگی رود حمال.سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گام برداشتن: بزیر بار گنه گام برنمیگیرم که زیر بار با هستگی رود حمال. ( سعدی )

جمله سازی با گام بر گرفتن

💡 يعنى در واقع اين تو نيستى كه مى توانى مردم را گمراه كنى، بلكه اين انسانهاىمنحرفند كه با ميل و اراده خويش دعوت تو را اجابت كرده، پشت سر تو گام بر مىدارند.

💡 بلعجب رخشی که گر تازاندش رو بر ابد در نخستین گام بر فارس کند امسال پار

💡 اما هنگامى كه مساله به خداوند عالم و حكيم و پيامبرى كه از او سخن مى گويد و بهفرمان او گام بر مى دارد مى رسد تسليم مطلق نبودندليل بر گمراهى است، چرا كه فرمانش كمترين خطا و اشتباهى ندارد.

💡 و ان تتولوا يستبل فوما غيركم ثم لايكونوا امثالكم: و اگر ازاطاعت خدا و رسولش دورى كنيد، خداوند بجاى شما، قومى ديگر بياورد كهمثل شما نيستند (بلكه بهتر از شمايند و در راه اطاعت خدا گام بر مى دارند).

💡 مرا دلداری است که عشق وی در درون دل جای کرده، اگر خواهد که گام بر دیدگان هر کس نهد، تواند.

💡 ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن نور معنی را ز دعوی در میان زنار زن