کام انجام

لغت نامه دهخدا

کام انجام. [ اَ ] ( ص مرکب ) کامروا. عاقبت بخیر. کامیاب. کامران.
- کام انجامی؛ کامروائی. کامیابی. کامرانی.و تحسر همیخورم که جوان بود و منعم و متنعم و کام انجامی تمام داشت. ( چهارمقاله ).

فرهنگ فارسی

کامروا عاقبت بخیر

جمله سازی با کام انجام

💡 چو صاحبدل این قصّه انجام داد تهیدست سرگشته را کام داد

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پاداش یعنی چه؟
پاداش یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز