پی بشک
فرهنگ فارسی
جمله سازی با پی بشک
بشک از خراسان و فوم از عراق بریشاد از ارمن بدین اتفاق
حکیمی گفت: هر کرا دیدم، ویرا نیک تر از خود پنداشتم. چرا که حال خویش بیقین میدانم، اما از او بشک اندرم.
ز دندانم اگر لؤلؤ برد رشک ز بالایم اگر گردد خجل بشک
ساز بشک س تند و می ها ریختند جمله اندر دامنش آویختند
بشر حافی میگفت: کسی مرگ را ناخوش دارد که درباره ی عقبی بشک اندر است و من چنین کس را ناخوش می دارم.